۱۳۸۸/۰۹/۲۷

اعترافات یک بسیجی در مصاحبه با شبکه چهار تلویویزیون بریتانیا

۱۳۸۸/۰۹/۲۶
شبکه چهار تلويزيون بريتانيا چهارشنبه شب مصاحبه ای را با شخصی که خود را از اعضای بسيج معرفی می کرد، پخش کرد. اين شخص که چهره او نمايش داده نمی شد، گفت که او اعتقاد داشته که آيت الله خامنه ای نايب امام زمان است و اجرای دستوراتش واجب است.
اين شخص که از بريتانيا تقاضای پناهندگی کرده، افزود فرماندهانشان از قبل از انتخابات در جلسات توجيهی به آنها گفته بودند که آيت الله خامنه ای خود نظرش بسوی محمود احمدی نژاد است و در جلسات خصوصی نيز که با ناظران صندوق های انتخابات داشتند، برای آنها دستور آمده بود تا رای افراد مسن و بی سواد و برگه های سفيد را بنام احمدی نژاد بنويسند. اين فرد همچنين گفت که به اعضای بسيج دستور داده شده بود تا معترضين را بدون توجه به زن مرد و کودک و جوان بودنشان، به شديدترين شکل بزنند و هرکس را که می توانند، بويژه افراد نوجوان و جوان را دستگير کنند. او افزود که به آنها حکم تيراندازی داده شده بود. اين شخص همچنين گفت که او و برادرش صداهای گريه و زاری جوانان و نوجوانانی را که به آنها تجاوز می شد از درون کانتينرها می شنيدند اما کاری نمی توانستند بکنند.

پارسی




انگلیسی

۱۳۸۸/۰۷/۲۴

توصیه های امنیتی برای کاربران عمومی اینترنت

با توجه به اینکه اینترنت مهمترین ابزار ارتباطی مان در حال حاضر می باشد و تنها این ابزار است که به سبب ماهیت پیچیده و چند شکلیش سیستم های جاسوسی و امنیتی نمی توانند به سادگی و بطور یک "روش برای همه" به شنود آن دست بزنند برخی راهکارها را فراهم نموده ام که به توسط آن می توان امکان شنود را به حداقل رساند. لطفا این راهکار ها و پیشنهاد ها را جدی بگیرید.

1- عدم استفاده از فیلترشکن هایی که مشکوک به نظر می رسند

از آنجایی که اغلب فیلتر شکنهای وبی بر مبنای تکنولوژی های کد بازی مانند PHPROXY که به سادگی از اینترنت قابل دانلودند شکل گرفتهاند. هر کس میتواند به سادگی و با داشتن مقداری فضا در اینترنت که (به عنوان مثال) PHP را پشتیبانی کند یک فیلتر شکن راه بیندازد. از این رو هر ابزاری که به شما اجازه رد کردن فیلتر را بدهد لزوما امن نیست چرا که رد تمامی فعالیتهایی که یک کاربر با استفاده از یک فیلتر شکن انجام داده در Log آن فیلتر شکن باقی خواهد ماند و این لاگ یا به صورت رمز نشده است و اگر هم رمز شده باشد روش Deciphering آن و کلید مورد استفادهاش معمولا به طور باز در همان نصب محلی وجود دارد. بنابراین لازم است از هویت کسی که فیلترشکن را از او میگیریم به طور نسبی آگاه باشیم. یک روش مناسب برای اینکه از فیلترشکنمان اطمینان حاصل کنیم آن است که فیلتر شکن اختصاصی را خودمان راه اندازی کنیم. اگر خودمان روی یک هاست امن فیلترشکن را نصب کنیم آن فیلترشکن بسیار امن خواهد بود. برای جلوگیری از فیلتر شدن هاست نیز میتوانیم آن را در یک شاخه پسورد دار قرار دهیم یا آنکه یک فرم خیلی ساده برای پرسیدن رمز عبور پیش از نمایش فیلتر شکن درست کنیم.

2- عدم استفاده از هر VPN ای

با وجود آنکه ویپیانها روش بسیار بهتر و کاملتری نسبت به فیلترشکنهای وبی میباشند و عموما در مواردی همچون نمایش ویدئو و اجرای جاوا اسکریپتهای صفحات وب اختلال ایجاد نمیکنند، بازهم دلیل نمیشود که هر ویپیانای را مورد استفاده قرار دهیم. به عنوان مثال اگر میبینیم که سایتهایی در اینترنتی آزادانه و برای مدت طولانی در حال فروش اکانتهای ویپیان هستند بدنیست کمی نسبت به این موضوع بدبین باشیم چون ویپیان چیزی نیست که بتوان به سادگی و آزادنه آن را به فروش رساند. اصولا ویپیانهای گمنام یا تهیه شده از افراد معتمد بهتر از ویپیانهایی است که برای مدت طولانی با درج نام شرکت و شماره حساب و شماره تلفنهای ثابت به فروش میرسند.

3- استفاده از HTTPS به جای HTTP

اگر در هر وب سایتی دیدید از HTTPS استفاده شده است یا دیدید که امکان استفاده Secure دارد حتما از آن استفاده کنید. میتوانید خودتان دستی تست کنید که آیا با اضافه کردن S باز هم سایت آیا قابل استفاده است یا خیر. این موضوع در ارسال ایمیل، استفاده از سرویسهای پیام رسانی وبی مثل تویتر و امثالهم که شما فقط بیننده نیستید و خودتان هم تعامل با سایت دارید نمود بیشتری دارد.

4- فیلترشکنهای توزیع شده

برخی فیلترشکنها بر پایه VPN توزیع شده و جز به جز (Peer-To-Peer) وجود دارند که امنیت بسیار بالایی را فراهم میکنند. این فیلترشکنها جزء بهترین راهکارهای گردش در اینترنت محسوب میشوند و از آن میان میتوان به OpenVPN و TOR اشاره نمود. متاسفانه بعضی از این پروتکلها مسدود شدهاند.

5- فیلترشکنهای شرکتی

همانند FreeGate و UltraSurf که اطمینان بالایی دارند و اینگونه ابزارها میتوانند به صورت مطمئن به کار رفته باشند. اگر از این گونه ابزارها مطمئن نباشید میتوانید با بررسی آن در سایتهایی مانند ویکی پدیا و دانلود دات کام میزان اعتبار و شهرت جهانی آن را بسنجید. از آنجایی که سورس کد بسیاری از فیلترشکنهای نرمافزاری در وب وجود دارند و بر مبنای تکنولوژی HTTP Tunneling کار میکنند بهتر است آنهایی را که نمیتوانید به سازنده شان اعتماد کنید را مورد استفاده قرار ندهید.

6- عدم استفاده از مسنجرهایی که ارتباطات را بدون رمز ارسال میکنند.

اثبات شده که مسنجرهای مایکروسافت (مانند MSN وLive ) به گونهای تبادل اطلاعات میکنند که با Deep Packet Inspection قابل شنود هستند. استفاده از این ابزارها را کلا کنار بگذارید و به مسنجرهای امن اعتماد کنید. ضمنا با استفاده از ابزارهایی مثل سیمپلایت برای یاهو مسنجر میتوانید یاهو مسنجر خود را در مقابل جاسوسی امنتر کنید.

7- ایمیل های رمز شده

با وجود اینکه اکنون ایمیلهایی مانند ایاوال و جیمیل امنیت خوبی را در ارسال و دریافت (به خصوص با HTTPS ) نشان میدهند میتوانید از ایمیلهای رایگانی همچون هوش میل (Hushmail) که ایمیل رایگان با رمزنگاری با کلیدهای تولید شده توسط کاربر را ارائه میدهند استفاده کنید. این سرویسها بسیار ایمن هستند.

با استفاده از سایت زیر نیز میتوانید از یک پسورد که شما و شخص مقابل هر دو آن را میدانید متن ایمیلها یا پیامهای خود را به صورت رمزی در بیاورید و سپس آن را ارسال نمایید. http://www.xiphext.com

8- عدم استفاده از نام خود و استفاده از صرفا یک نام مستعار

نه تنها از نام خود استفاده نکنید بلکه از تنها یک نام مستعار هم استفاده نکنید. حتی از نامهای مستعار خیلی منحصر به فرد هم استفاده نکنید. سعی کنید از شمارههای ردگم کن برای انتهای نام مستعار خود استفاده کنید.

9- Computer Name خود را به هیچ وجه هم اسم خود یا نامی مرتبط با خود انتخاب نکنید.

از آنجایی که در HTTP Headers هر وب سایتی به صراحت نام کامپیوتر شما میافتد (دقیق تر توضیح نمیدهم که حوصله بر نشود) به هیچ وجه نام کامپیوتر خود را همنام خود یا حتی نامهای مستعارتان برنگزینید. نامهای عمومی مثل HOME میتوانند بسیار خوب باشند.

10- توصیه مهم آخر: نرم افزارهایی را که قرار است با آنها فایلهایی را ایجاد و ویرایش کنید به هیچ وجه با نام خودتان رجیستر نکنید.

فایلهایی را که با برخی نرم افزارها مانند ورد (فایل های متنی) و فوتوشاپ (تصاویر) و امثالهم درست میکنید ممکن است برای قراردادن بر روی وب استفاده شوند. این فایلها با خود اطلاعات سازنده یا نویسنده فایل (Author) را نگهداری میکنند و بعد از چندین بار دست به دست شدن هم باز نام نویسنده اصلی فایل بر روی آنها باقی میماند. بنابراین به هیچ وجه با نام خودتان موقع نصب برنامهها نام اصلی خودتان را برای رجیستر کردن استفاده نکنید.

در انتهای این مطلب خواهش میکنم این مقاله را با دوستان خود نیز به اشتراک بگذارید و از آنها بخواهید این توصیه ها را جدی بگیرند.

۱۳۸۸/۰۷/۰۹

نکاتی مهم در مورد دربی پایتخت

گروه انقلاب سبز

بسیاری از هواداران جنبش سبز، دربی سنتی پایتخت را به عنوان فرصتی برای حضور و تحرک جنبش تلقی کرده اند و قصد دارند از این فرصت استفاده کنند. از آغاز لیگ فوتبال تا به امروز با توجه به تقارن با ماه رمضان و نیز با در نظر گرفتن علایق و تمایلات جنبش در خصوص تجمعات خیابانی و دانشجویی، تا کنون اقدامات بزرگ و قابل توجهی در استادیوم ها صورت نگرفته است و این عرصه مهم اجتماعی هنوز به تسخیر سبزها در نیامده است. اما با توجه به اشتیاق سبزها برای حضور در استادیوم، با استفاده از نظرات و پیشنهادات تعدادی از دوستان اهل ورزش، چند نکته اساسی را به اطلاع شما میرسانیم تا حضور هواداران در استادیوم، دیمی و بدون برنامه نباشد. به هر حال، هر دستاوردی در اثر کوشش، پیگیری و آزمون و خطا به دست می آید و شاید این مسابقه، به سرآغازی با شکوه برای سبز کردن محیط های ورزشی تبدیل شود.

1. اولین نکته ای که در مورد حضور در استادیوم باید مورد توجه قرار گیرد این است که بنا به دلایل فنی و سیاسی، احتمال بروز خشونت و حمله وحشیانه به جمعیت در درون استادیوم به هیچ وجه وجود ندارد و از این نظر جای هیچ نگرانی نیست.در این شرایط سرکوبگران برای ساکت کردن جمعیت، به صورت دسته جمعی به یکی از تماشاچیان که شعارهای خیلی تندی سر میدهد، یا رفتار زننده ای دارد، حمله میکنند و با کتک زدن و دستگیری او، تمام جمعیت اطراف وی را مرعوب میکنند. برای پیشگیری از این کار باید همزمان دو نکته را مد نظر داشت: اول این که گستاخی و توهین و تخریب هرگز جزء شعارهای جنبش سبز نبوده و کسانی که در این زمینه افراط میکنند، باید توسط خود سبزها به سکوت و خویشتنداری دعوت شوند. دوم و مهمتر این که به محض برخورد فیزیکی با یک تماشاچی، باید تمام جمعیت اطراف او، چنان هو بکشند که ماموران مرعوب شده و عقب بنشینند و اعتماد به نفس به تماشاگران باز گردد. آنها بسیار ترسو هستند و تا وقتی که ما با هم باشیم و از همدیگر حمایت کنیم، احتمال دستگیری صفر است.

2. هرگونه خبر تلویزیونی مبنی بر تکمیل شدن ظرفیت استادیوم به معنی این است که میتوان در اطراف استادیوم جمعیت بزرگی را برای تجمع سازماندهی کرد. بنا براین اگر چنین مطلبی از صدا و سیمای کودتا اعلام شد، باید فورا به سمت استادیوم آزادی حرکت کرد. هر چند توصیه همیشگی ما به سبزها این است که تلویزیون کودتا را همیشه و در همه حال تحریم کنند.

3. یکی از ترفندهای دولت کودتا این بوده و هست که با ایجاد تفرقه و رقابتهای بی معنا و کودکانه، مردم را از یکدیگر جدا کرده و به راحتی بر آنها مسلط شود. بعید نیست که مزدوران دولت به دو رنگ قرمز و آبی درآمده و بر ضد تیم مقابل شعارهای تحریک آمیز سر بدهند، تا به این طریق، جو ورزشگاه را در دست گیرند. امروز قرمز و آبی، اسیر دولت غاصب و متجاوز هستند و این بار بازی استقلال و پرسپولیس، میتواند به نمایش وحدت ملی تبدیل شود. اگر به هر دلیلی بیان شعارهای سیاسی ممکن نشد، دست کم میتوان از شعار دادن بر ضد تیم حریف خودداری کرد و هر دو تیم را تشویق نمود. این میتواند شروع خوبی برای سبز کردن استادیوم باشد؛ مسلما بدون لیدر و هماهنگی نمیتوان از ابتدا شعارهای اعتراضی سر داد، پس اول باید جو استادیوم را تحت کنترل گرفت و بعد شعارهای جمعیت را به شعارهای سبز تبدیل کرد. بهترین اقدام برای در دست گرفتن کنترل استادیوم، خودداری از شعار دادن بر ضد تیم حریف است.

4. کودتا چیان، از طریق لیدرهای مزدور و جمعی از عوامل سازماندهی شده، اقدام به شعار دادن میکنند، اما سبزها لیدر ندارند. بنا براین ایجاد هماهنگی در شعار قدری دشوار میشود. پیشنهاد ما این است که زمانهایی خاص در بازی برای شعار دادن انتخاب شود: به عنوان مثال دقایق 20، 30 و 40 در نیمه اول و به همین نحو در نیمه دوم. میتوان با شعار «یا حسین» شروع کرد و وقتی نفس جمعیت گرم شد، آن را به شعار «یا حسین، میرحسین» تبدیل کرد. همچنین اگر بازی گلی در بر داشت، بعد از خوابیدن هیاهوی گل و ساکت شدن استادیوم، شعار دادن را شروع کرد؛ درست زمانی که بازی مجددا از مرکز زمین شروع میشود.

5. بانوان حق حضور در استادیوم را ندارند، بنا براین نیمی از جمعیت سبزها، دور از استادیوم و در شهر هستند در حالی که تمام سرکوبگران باید در استادیوم متمرکز شوند. این بهترین فرصت برای تظاهرات پراکنده در شهر است. مطمئنا صدا و سیما، میکروفن ها را قطع میکند و با حقه های سینمایی کاری میکند که حضور سبزها و شعارهایشان از تلویزیون قابل مشاهده نباشد. بنا براین، این بار میتوان از تماشای بازی از تلویزیون صرف نظر کرد و درست همزمان با آغاز بازی، از خانه بیرون رفت و به گشت و گذار در شهر پرداخت (!) مکانها و میدانهایی که قبلا برای تجمعات جنبش سبز، معرفی شده بودند، بهترین مکانها هستند و ما از تکرار نام آن خودداری میکنیم، تا سرکوبگران بیشتر سرگردان شوند. این انتظار وجود دارد که باز هم خانمها، خود ابتکار عمل را در دست بگیرند و تظاهرات پراکنده در سطح شهر برپا کنند و با تهیه فیلم و عکس، بار دیگر ناتوانی دولت کودتا را به رخ بکشند.

6. یاران سبز! بازی ما با دولت کودتا، سه ماه است که آغاز شده و تا فرسایش کامل کودتاچیان ادامه خواهد داشت. پس این دربی، بازی سرنوشت نیست. امید و انتظار همه مردم این است که روز جمعه به برگ زرین دیگری در تاریخ مبارزات مدنی ملت ایران تبدیل شود، اما اگر به هر دلیل، امکان سبز کردن استادیوم فراهم نشد، به معنی شکست نیست.
«و می دیدم پیروزی ما آن چیزی نیست که در آن کسی شکست بخورد»

پس میتوان برد هر یک از دو تیم را به پیروزی سبز ملت ستمدیده ایران تبدیل کرد. در مسیر بازگشت و بعد از پایان مسابقه، میتوان کاروانهایی شاد و متحد از قرمز و آبی تشکیل داد و تمام تلاش کودتاچیان برای تفرقه افکنی را ناکام گذاشت. لازم نیست حتما با خود پرچم سبز حمل کنیم؛ همین که قرمز و آبی دست در دست هم از استادیوم خارج شوند و شعار همدلی سر دهند و نام و یاد شهیدانی همچون سهراب و ندا را زنده نگه دارند، از هر پرچم سبزی با شکوه تر است. رنگ سبز، فقط نماد وحدت عمل و همدلی ماست، اما اتحاد قرمز و آبی، عین وحدت و همدلی ما خواهد بود و امروز،
چه قرمز، چه آبی، ما همه یک نداییم!

همین که باهم باشیم و با هم مهربان باشیم و یکدیگر را دوست بداریم، و پیروزی دیگران را پیروزی خود بدانیم، بزرگترین آرزوی کودتاچیان را نقش بر آب خواهیم کرد. پس همه چیز در استادیوم تمام نمیشود؛ بعد از پایان بازی میتوان به جمعیت حاضر در شهر ملحق شد و عصر جمعه را با غروب دلهای سیاه کودتاچیان و آدمکشان پیوند زد.

بادا که اسیر نمادها نشویم و سبز زندگی کنیم!


۱۳۸۸/۰۶/۰۱

نامه صدها روزنامه نگار و فعال سیاسی و مدنی به مراجع تقلید : در مقابل کودتاگران متحد شوید


شبکه جنبش راه سبز(جرس): نزدیک به 300 روزنامه نگار و فعال مدنی در نامه ای خطاب مراجع تقلید،و همچنین میرحسین موسوی، مهدی کروبی، محمد خامی و اکبر هاشمی رفسنجانی تاکید کردند که « مدارا با قانون‌شکنان و کودتاگران علیه قانون اساسی و جمهوری اسلامی ، کافیست! در همین نقطه باید پیش‌روی اقتدارگرایان متوقف شود تا کشور از ویرانی نجات یابد.»

امضاء کنندگان این نامه با اشاره به آنچه در دوماه اخیر« بر سر این ملت رفته، یورش به خوابگاه‌های دانشجویی و خانه‌های مردم، خون‌های پاک ریخته شده در خیابان‌ها، جنایت‌های رخ‌داده در بازداشت‌گاه‌هایی چون کهریزک و بازداشت گسترده‌ی فعالان خوش‌نام سیاسی و اجتماعی و فرهنگی و جمع کثیری از شهروندان ایران زمین» از این فجایع به عنوان «بخشی از سیاه‌ترین برگ‌های تاریخ کشور ما» یاد کرده اند و نوشته اند که « به همین سبب مردم ایران از مراجع دینی و نخبگان سیاسی خود به حق انتظار دارند تا "تمام توان" خود را برای خدمتی تاریخی به کشور به کار ببندند و هم‌چنان که در طول تاریخ پشتیبان ملت بوده‌اند، این بار نیز "رسالت" خویش را به انجام رسانند.»

در نامه روزنامه نگاران و فعالان مدنی ایران خطاب به مراجع تقلید،و میرحسین موسوی،مهدی کروبی، محمد خاتمی و اکبر هاشمی رفسنجانی آمده است«در غیبت تدبیر عالیه، تنها شما هستید که می‌توانید با هم‌دلی و "اتحاد" و بهره جستن از تمامی امکان‌ها و ابزارها، مردم را تا پیروزی در جنبش سبز هدایت و راهبری و رسالت خویش را در قبال میهن، مردم، انقلاب و اسلام ادا کنید.»

متن کامل نامه 293 روزنامه نگار و فعال مدنی به مراجع تقلید،و میرحسین موسوی، مهدی کروبی، محمد خاتمی، و هاشمی رفسنجانی چنین است:


انا لله و انا اليه راجعون

خدمت مراجع عظام تقلید در قم

و آقایان هاشمی رفسنجانی، محمد خاتمی، میرحسین موسوی و مهدی کروبی

در روزهایی که مردم شریف و دلیر ایران برای اعاده‌ی حقوق حقه‌ی خویش با رساترین نداها و نجیبانه‌ترین رفتارها به خیزش برخاسته‌اند، در کمال تاسف و شرم‌ساری شاهد آن هستیم که برخی نشستگان بر مسند قدرت نظام برآمده از انقلاب آزادی‌خواهانه‌ی همین مردم در سال 1357، با تمام قوا و توان به مقابله با ملت شهیدپرور ایران برخاسته‌اند.

آن‌چه در 60 روز گذشته بر سر این ملت رفته، یورش به خوابگاه‌های دانشجویی و خانه‌های مردم، خون‌های پاک ریخته شده در خیابان‌ها، جنایت‌های رخ‌داده در بازداشت‌گاه‌هایی چون کهریزک و بازداشت گسترده‌ی فعالان خوش‌نام سیاسی و اجتماعی و فرهنگی و جمع کثیری از شهروندان ایران زمین بی‌تردید بخشی از سیاه‌ترین برگ‌های تاریخ کشور ماست و به همین سبب مردم ایران از مراجع دینی و نخبگان سیاسی خود به حق انتظار دارند تا «تمام توان» خود را برای خدمتی تاریخی به کشور به کار ببندند و هم‌چنان که در طول تاریخ پشتیبان ملت بوده‌اند، این بار نیز «رسالت» خویش را به انجام رسانند.

خوش‌بختیم که این انتظار بی‌مناسبت نبوده و در این هفته‌ها مراجع عظام تقلید و شخصیت‌های سیاسی تاثیرگذار کشور، با سخنان و بیانیه‌هایی درخور توجه نشان داده‌اند که هم‌راه و هم‌گام با مردم شریف خود هستند و تن به خواسته‌های نامشروع بخش تمامیت‌خواه حاکمیت نمی‌دهند.

آقایان؛

اما این کافی نیست! آن‌چنان که شاهد هستید، کودتاگران علیه جمهوریت نظام نه‌تنها با وجود مقاومت تحسین‌آمیز ملت ایران از ادامه‌ی این مسیر ویران‌گر دست نکشیده‌اند که هر روز بیش از گذشته خط و نشان می‌کشند و بازی‌ها و نمایش‌های تازه‌ای را برای مایوس ساختن مردم به‌راه می‌اندازند تا از این ره به خواست بنیادین خود دست یابند. ما نگرانیم که اگر این مسیر پیموده شود، آن‌گاه نه تاکی باقی بماند و نه تاک‌نشانی که مراجع عظام تقلید و نخبگان سیاسی کشور بر آن تکیه زنند.

این روزها نیز می‌بینیم، به جای محاکمه‌ی کسانی که علیه جمهوریت نظام و رای مردم دست به کودتا زدند و در پی ایستادگی ملت از خون‌ریزی ابایی نداشتند، چهره‌های شناخته‌ی شده، دلسوز و معتقد سی سال گذشته‌ی کشور را به هم‌راه دیگر شهروندانی که گناهی جز پاسداری از جمهوریت نظام، قانون اساسی و رای خود ندارند، به دادگاهی نمایشی کشانده و پس از 50 روز بازداشت در شرایطی ویژه به اعتراف علیه خود، دوستان، شخصیت‌های ملی و جنبش سبز مردم وادار کرده‌اند.

ما نیز چون شهروندان دیگر این مرز و بوم این اعترافات را «بی‌ارزش و بی‌اعتبار» و تکرار سناریوهای هرگز پذیرفته نشده‌ی پیشین می‌دانیم که در باور هیچ عقل سلیمی نمی‌گنجد اما از آن سو به‌شدت نگران هستیم که روند برنامه‌ریزی شده‌ی کنونی از سطح چند روزنامه‌نگار یا فعال سیاسی و اجتماعی فراتر رفته و آشکارا مقام‌های شناخته شده‌ی پیشین را هدف قرار می‌دهد و نشان‌گر آن است که اگر در همین جا متوقف نشود، دیری نخواهد پایید که دیگر هیچ کس از تیررس تمامیت‌خواهان مصون نخواهد بود و چه بسا در آینده، مراجع تقلید و روسای نهادهای انقلابی و دیگر چهره‌های ملی کشور نیز متهم به «براندازی نرم» و «کودتای مخملین» شوند!

آقایان؛

مدارا با قانون‌شکنان و کودتاگران علیه قانون اساسی و جمهوری اسلامی ، کافیست! در همین نقطه باید پیش‌روی اقتدارگرایان متوقف شود تا کشور از ویرانی نجات یابد. در این راه، در غیبت تدبیر عالیه، تنها شما هستید که می‌توانید با هم‌دلی و «اتحاد» و بهره جستن از تمامی امکان‌ها و ابزارها، مردم را تا پیروزی در جنبش سبز هدایت و راهبری و رسالت خویش را در قبال میهن، مردم، انقلاب و اسلام ادا کنید.

ما و مردم ایران چشم به راه گذر از نامه و بیانیه و سخنرانی و «اقدام عملی» تمامی مراجع عظام تقلید و آقایان هاشمی رفسنجانی، محمد خاتمی، میرحسین موسوی، مهدی کروبی و دیگر چهره‌ها و شخصیت‌های دلسوز کشور هستیم. در تاریخ ایران نمونه‌های اقدام‌های عملی متحد مراجع تقلید و روحانیون و شخصیت‌های سیاسی و چهره‌های ملی در دسترس است و می‌توان به گام‌های تاریخی زمان مشروطه یا جنبش ملی شدن صنعت نفت چونان نمونه‌های موفق و آزمایش شده نگریست. یا باید همین امروز اقدام فرمایید و یا هیچ‌وقت دیگری برای رسالت دین خود نخواهید یافت.


امضا کنندگان:

آدينه‌وند احمد، فعال سیاسی
آذر شعله، مترجم
آذر شكوفه، روزنامه‌نگار
آرمان‌فر نینا، خبرنگار
آشتیانی زهره، خبرنگار
آصف فروزان، روزنامه‌نگار
آقازاده مازیار، روزنامه‌نگار
آقایی ساسان، روزنامه‌نگار و فعال حقوق بشر
آقایی سامناک، روزنامه‌نگار
آقایی مسعود، فعال اجتماعی
آیین‌دار جمشید، فعال کمپین یک میلیون امضا
ابراهيم‌زاده فرزانه، روزنامه‌نگار
ابراهیمی زهرا، روزنامه‌نگار
ابراهيمي‌زاده فرزانه، خبرنگار
ابوالمعصومي سارا، خبرنگار
احمديان امین، فعال سازمان دانش‌آموختگان ادوار تحکیم وحدت
اسحاقي امیر، فعال سازمان دانش‌آموختگان ادوار تحکیم وحدت
اسدي‌زيدآبادي حسن، عضو کمیته بازداشت‌های خودسرانه و عضو شورای مرکزی سازمان دانش‌آموختگان ادوار تحکیم وحدت
اسکندری صادق، فعال سازمان دانش‌آموختگان ادوار تحکیم وحدت
اسکندریان زویا، فعال جنبش زنان
اسلامپور علی‌محمد، روزنامه‌نگار و سردبیر روزنامه نوای وقت کرمانشاه
اسلام‌زاده مرتضي، خبرنگار آزاد
اسماعیل‌بیگی بهرام، فعال سازمان دانش‌آموختگان ادوار تحکیم وحدت
اسماعيلي رشید، روزنامه‌نگار و فعال دانشجویی
اسماعیلی کوهزاد، فعال سازمان دانش‌آموختگان ادوار تحکیم وحدت
اعتمادی مهرنوش، آموزش‌گر و فعال جنبش زنان
افشارنیک مهدی، روزنامه‌نگار
اكرمي علی، عضو شورای مرکزی نهضت آزادی ایران
امامی پروین، روزنامه‌نگار
امیرآبادیان نزهت، روزنامه‌نگار
امیرخسروی اروند، کارشناس محیط زیست
امیرزاده سعید، خبرنگار
امین‌زاده فاطمه، فعال اجتماعی
امینی‌زاده مهدي، فعال سياسي و عضو سابق شورای مرکزی دفتر تحکیم
انجم‌روز علی، دبیر خانه احزاب استان گیلان و سردبیر پیشین هفته‌نامه گیلان بهتر
انصاری الناز، روزنامه‌نگار و فعال جنبش زنان
انصاري‌راد رضا، روزنامه‌نگار
انواری امیرهادی، خبرنگار
اياز ليدا، خبرنگار
ايرانشاهي حامد، فعال سیاسی
ايران‌مهر امید، خبرنگار
ایکدر سولماز، فعال جنبش زنان و عضو ستاد ميرحسين موسوی
بابايي سما، خبرنگار
باقری داود، روزنامه‌نگار
باکری حسن، فعال دانشجویی دانشگاه خواجه نصیر
براتیان پوریا، فعال سازمان دانش‌آموختگان ادوار تحکیم وحدت
براهویی‌نوخط بهنام، فعال دانشجویی در زاهدان
بوذری رحمان، روزنامه‌نگار
بهرامی نجات، فعال سیاسی
بهكام نگین، خبرنگار
بهمنی آرش، فعال دانشجویی و روزنامه‌نگار در گیلان
پاکنهاد ایمان، روزنامه‌نگار
پیغمبرزاده زینب، عضو کمپین یک میلیون امضا و کمیسیون زنان تحکیم
تابش هایده، فعال کمپین یک میلیون امضا
تاج‌دین بهرنگ، روزنامه‌نگار
تخيري نسرین، روزنامه‌نگار
تركتاز آرزو، خبرنگار
توکلی حسين، فعال اجتماعي
جاوید امیر، خبرنگار
جعفري حمید، روزنامه‌نگار
جمالي علی، فعال سیاسی
جوالچی رضا، فعال روزنامه‌نگار و دبیر انجمن حمایت از حیوانات
جواهری، جلوه، فعال حقوق زنان و همسر کاوه مظفری، زندانی سیاسی
جهان‌بین شیدا، فعال حقوق بشر
چالاک فرانك، فعال سياسي
حاج‌سيدجوادي احمدصدر، فعال سياسي
حجتي جلال، فعال سیاسی
حسن‌نیا آرش، روزنامه‌نگار
حسین‌خواه مریم، روزنامه‌نگار و فعال جنبش زنان
حسینی علی‌رضا، فعال دانشجویی در دانشگاه خواجه نصیر
حسيني ملیحه، خبرنگار
حيدريان فخرالدین، فعال سازمان دانش‌آموختگان ادوار تحکیم وحدت
حیدری‌زاده مقدم، فعال سیاسی
خاموشي فرشید، روزنامه‌نگار
خانزادی ابوالحسن، فعال اجتماعي
خانزادي شقایق، فعال اجتماعي
خردپیر علی، روزنامه‌نگار
خرم امير، فعال سياسي
خزعلی مهدی، روزنامه‌نگار و فعال سیاسی
خسرواني نازنین، روزنامه‌نگار
خسروي سروش، روزنامه‌نگار
خسروی مازیار، روزنامه‌نگار
خسروي مصطفی، فعال سیاسی
خسروی‌مقدم نسیم، فعال جنبش زنان
خلعتبری میترا، روزنامه‌نگار
خیرابی ناهید، روزنامه‌نگار و فعال حقوق بشر
خیرخواه اکرم، فعال جنبش زنان در آذربایجان
دلیری جواد، روزنامه‌نگار
دهقان علی، روزنامه‌نگار
دهقان مصطفی، خبرنگار
راد نیما، شاعر
راست‌منش آذر، روزنامه‌نگار
رجعتي مهسا، فعال اجتماعي
رحمانی مریم، عضو کمپین یک میلیون امضا
رستگاري ثمینا، روزنامه‌نگار
رشیدی لاله، روزنامه‌نگار
رضائی کاوه، فعال حقوق بشر و فعال دانشجویی
رمضانی ارسلان، فعال سیاسی و عضو ستاد ائتلاف مهندس موسوی
رمضانیان احسان، فعال سیاسی
رمضاني‌يگانه بنفشه، خبرنگار
رنجبران علی، روزنامه‌نگار
رنجي‌پور، روزنامه‌نگار
رهبر محمد، روزنامه‌نگار
زارع‌كهن نفیسه، روزنامه‌نگار
زارعی افشین، فعال حقوق بشر
زاهدی‌لنگرودی احمد، روزنامه‌نگار آزاد و مستندساز
ساکی پگاه، فعال سابق دانشجویی
سالك سجاد، روزنامه‌نگار
سجادي مهدی،فعال دانشجويي
سحرخيز مهدی، فرزند روزنامه‌نگار زنداني عيسي سحرخيز
سراب‌پور سونيتا، خبرنگار
سعادت آیدا، فعال جنبش زنان و فعال حقوق بشر
سعيدزاده محمود، فعال سیاسی
سعيدي شیرین، خبرنگار
سلطانين كامبيز، خبرنگار
سلمان‌زاده ابولفضل، عكاس مطبوعاتي
سمیع‌نژاد مجتبي، فعال حقوق بشر و روزنامه‌نگار
سوری پوریا، روزنامه‌نگار و فعال سابق دانشجویی
سياسي‌راد علی، فعال سیاسی
سیما سلمان، فعال سازمان دانش‌آموختگان ادوار تحکیم وحدت
شجاعی صادق، فعال حقوق بشر
شفيعي حامد، خبرنگار
شمس کوروش، روزنامه‌نگار
شمشيري محسن، روزنامه‌نگار
شوراب محمد، فعال دانشجویی و عضو کمپین یک ملیون امضا
شوقی مهناز، خبرنگار
شیبانی علی، فعال حقوق اجتماعی
شیخ‌الاسلام امیر، فعال سیاسی
شیخی شهاب‌الدین، روزنامه‌نگار و فعال حقوق بشر
شیرازی فرشته، عضو کمپین تغییر برای برابری
شيرافکن آمنه، فعال حقوق زنان و روزنامه‌نگار
صادقی آرش، روزنامه‌نگار
صادقی محمد، فعال سازمان دانش‌آموختگان ادوار تحکیم وحدت
صارمی‌فر مهدی، روزنامه‌نگار
صالحي ادريس، دبیر سابق انجمن اسلامی دانشگاه خواجه نصیر
صحت لیلا، روزنامه‌نگار آزاد
صحرایی سعید، فعال اجتماعي
صدرآرا روزبه، روزنامه‌نگار
صدري سمیرا، فعال سازمان دانش‌آموختگان ادوار تحکیم وحدت
صرافی حسين، خبرنگار
صرافي صبا، خبرنگار
صف‌سري بیژن، روزنامه‌نگار
صمدبیگی بهروز، روزنامه‌نگار
ط.جلودارزاده رضا، روزنامه‌نگار
طواف محمدجواد، عضو سابق انجمن اسلامی پلی‌تکنیک
طهراني فرزانه، خبرنگار
ظهيري نسرین، روزنامه‌نگار
عابدی احسان، روزنامه‌نگار
عامری سعید، عکاس
عباسي فرید، مترجم
عدلي محمد، خبرنگار
عزيزي پويا، شاعر و روزنامه‌نگار
عسگري مژگان، خبرنگار
عسگري‌زاده راحله، فعال جنبش زنان
عقلمند بهاره، خبرنگار
علمداري روزبه، خبرنگار
علوی اسماعیل، روزنامه‌نگار
علوی بهاره، فعال حقوق زنان
علي‌اقدم مهدی، روزنامه‌نگار
علیپور فرهمند، خبرنگار
علیپور محمدحسن، روزنامه‌نگار
عليجاني ارشاد،‌ خبرنگار
غفاريان متین، روزنامه‌نگار
غفوری آرش، روزنامه‌نگار و رییس دفتر برنامه‌ریزی و تبلیغات ستاد 88
غفوری‌آذر بابک، روزنامه‌نگار
غيبي رضا، خبرنگار
فتحی سمیه، خبر‌نگار
فتحي مجتبي، خبرنگار
فتوحی امیرحسین، عضو کمیته دانشجویی دفاع از حقوق زندانیان سیاسی
فتوره‌چی نادر، روزنامه‌نگار
فخرايي پویان، فعال سياسي
فرجاد فرهاد، روزنامه‌نگار
فرهادیان سروش، روزنامه‌نگار و فعال سابق دانشجویی
فرهنگی شهرام، روزنامه‌نگار
فیاضی بهرام، فعال دانشجویی و سیاسی
فیروزی علی‌رضا، فعال حقوق بشر
فیروزی‌راد امیر، روزنامه‌نگار
قاسمی فرزاد، فعال سیاسی و دانشجویی
قاسمی میثم، روزنامه‌نگار
قاسمی‌كرمانشاهی کاوه، فعال حقوق بشر در کرمانشاه
قاسمی‌نژاد سعید، فعال سیاسی و دانشجویی
قاضیان حسین، جامعه‌شناس و روزنامه‌نگار
قتنایی امیر، عضو سازمان دانش‌آموختگان ادوار تحکیم وحدت در مشهد
قربانی فرهاد، روزنامه‌نگار
قربانپور فرشاد، روزنامه‌نگار
قلعی محسن، روزنامه‌نگار
قلی‌پور علی، روزنامه‌نگار
قهقائی آرمین، فعال اجتماعی
کاظمیان کاوه، دندانپزشک و دبیر سابق انجمن اسلامی دانشکده‌ی دندان‌پزشکی بهشتی
کحال‌زاده هادی، فعال سیاسی و عضو سابق دفتر تحکیم وحدت
کریمی روزبه، روزنامه‌نگار
کشفی علي، فعال اجتماعي
کلائی علی، فعال حقوق بشر
کلانکی سعید، فعال حقوق بشر
کلهری زهرا، خبرنگار
کمالی فرناز، فعال دانشجویی در دانشگاه رودهن و فعال حقوق زنان
كريمي اميد، روزنامه‌نگار
گرمستانی یاشار، فعال جنبش زنان
گودرزی کوهیار، روزنامه‌نگار و دبیر کمیته دانشجویی دفاع از حقوق زندانیان سیاسی
لقمانی معصومه، فعال جنبش زنان
مازندرانی احسان، روزنامه‌نگار
مافی حمید، روزنامه‌نگار
مجد مریم، عکاس
مجردي زهرا، عضو شورای مرکزی جبهه‌ی مشارکت
محبي اعظم، خبرنگار
محبی نوید، فعال حقوق زنان
محسنی مهدی، روزنامه‌نگار و فعال سیاسی
محمدخانی‌غیاثوند سوسن، خبرنگار آزاد
محمدي داوود، روزنامه‌نگار
محمدی فرشید، برادر امیرمحسن محمدی، زندانی سیاسی
محمودیان مهدی، روزنامه‌نگار و فعال حقوق بشر
مدرس‌گرجی ژینا، فعال حقوق زنان در کردستان
مرادی سمیرا، روزنامه‌نگار
مزروعی حنیف، روزنامه‌نگار
مزروعی رجب‌علی، فعال سیاسی،روزنامه‌نگار و رئيس انجمن صنفي روزنامه‌نگاران ايران
مظاهري ریحانه، روزنامه‌نگار
مظاهري مهدی، فعال اجتماعي
معتمدي‌مهر حمید، فعال سياسي
مفیدی بدرالسادات ، روزنامه‌نگار و دبيرانجمن صنفي روزنامه‌نگاران ايران
مقدم رضوان، فعال حقوق زنان
مقدم مهدي، فعال سياسي
ملک مریم، عضو کمپین یک میلیون امضا
ملک‌محمدي لیلا، روزنامه‌نگار
ملك‌پور کامران، روزنامه‌نگار
ملیحی علی، روزنامه‌نگار و فعال سیاسی
منتظري آرمین، روزنامه‌نگار
منصوري حسام، فعال سیاسی
موسوی سمانه، فعال حقوق بشر
موسوی علی‌رضا، فعال سازمان دانش‌آموختگان ادوار تحکیم وحدت
موسوي مليحه‌سادات، ‌ خبرنگار
موسوی نسرین، خبرنگار
موسوي‌نسب اتابک، فعال سازمان دانش‌آموختگان ادوار تحکیم وحدت
مولایی کامران، فعال سازمان دانش‌آموختگان ادوار تحکیم وحدت
مومني مینو، روزنامه‌نگار
مهاجر آذر، خبر‌نگار
مهرابی احسان، روزنامه‌نگار
مهراني بهزاد، روزنامه‌نگار و فعال حقوق بشر
مهرجو بهراد، خبرنگار
میردامادی مهدی، فرزند محسن میردامادی زندانی سیاسی
میرزایی احمد، فعال سازمان دانش‌آموختگان ادوار تحکیم وحدت
میرزایی شهاب، روزنامه‌نگار
ميرزايي مریم، روزنامه‌نگار
ميرفتاحي فاطمه‌السادات، روزنامه‌نگار
مینایی علی، فعال سیاسی
نجدی یوحنا، فعال سیاسی
نجفی مجتبي، فعال سازمان دانش‌آموختگان ادوار تحکیم وحدت
نخعي اميرعباس، روزنامه‌نگار
نعيمي سعید، فعال سازمان دانش‌آموختگان ادوار تحکیم وحدت
نوجو شیوا، فعال حقوق زنان
نوربخش شاهین، روزنامه‌نگار
نوروزیان مهدی، روزنامه‌نگار
وباب نینا، فعال حقوق زنان
وحیدمنش پروانه، فعال حقوق بشر
ویسمه اعظم، خبرنگار
ويسي منظر، خبرنگار
همتي زینب، خبرنگار
یاری بیتا، فعال اجتماعی
يعقوبي محسن، روزنامه‌نگار
یوسفی مسعود، روزنامه‌نگار

اسامی حامیان این نامه در خارج از کشور:

آذربادگان محمدامین، دانشجوی کالج پادشاهی لندن(انگلستان)
اسدی هوشنگ، روزنامه‌نگار و فعال سیاسی(فرانسه)
اسکندری محمدرضا، روزنامه‌نگار و فعال حقوق بشر(هلند)
امیری نوشابه، روزنامه‌نگار (فرانسه)
باستانی حسين، روزنامه‌نگار(فرانسه)
بهنود مسعود، روزنامه‌نگار (انگلستان)
ثروتی مژگان، فعال حقوق زنان و حقوق بشر(آلمان)
حافظی آرش، فعال حقوق زنان(آلمان)
حسین‌پور فروغ، روزنامه‌نگار(آلمان)
حسینی‌نژاد لیدا، روزنامه‌نگار(هلند)
حقيقت‌جو فاطمه، فعال سياسي و نماینده‌ی پیشین مجلس شوراي اسلامي (آمريكا)
خرمی حسین، عضو شورای شهر اسن(آلمان)
خرمی طاهره، جامعه‌شناس و فعال حقوق بشر(هلند)
داوودی‌مهاجر فریبا، روزنامه‌نگار(آمریکا)
رفیع‌زاده شهرام، شاعر و روزنامه‌نگار(کانادا)
رفیعی بهرام، روزنامه‌نگار(کانادا)
شریف سولماز، روزنامه‌نگار(آمریکا)
طاهری اردوان، آهنگ‌ساز و روزنامه‌نگار(اتریش)
عطری اکبر، فعال دانشجویی و حقوق بشر(آمریکا)
علی‌نژاد مسیح، روزنامه‌نگار(آمریکا)
فاضل منوچهر، فعال اجتماعي (آلمان)
فامیلی شیرین، روزنامه‌نگار (آلمان)
فرهي فريده، استاد علوم سياسي دانشگاه ايالتي هاوايي(آمریکا)
قاضی فرشته، روزنامه‌نگار (آمریکا)
قجر آیدا، فعال اجتماعی (لبنان)
ماهباز عفت، نویسنده و فعال اجتماعي (انگلستان)
موسوی‌خوئینی علی‌اکبر، فعال سیاسی و نماینده‌ی پیشین مجلس شوراي اسلامي (آمریکا)
میرابراهیمی روزبه، روزنامه‌نگار(آمریکا)
نائب‌هاشم حسن، فعال سیاسی(اتریش)
نوروز پریوش، فعال حقوق مدنی(آلمان)
نوروزی احسان، مترجم(آلمان)
کار مهرانگیز، حقوقدان، فعال حقوق زنان و روزنامه‌نگار(آمریکا)
کاظمی نازنین، روزنامه‌نگار (انگلستان)
هنروران فرهاد، روزنامه‌نگار(استرالیا)

آیا صدا و سیمای جمهوری اسلامی واقعیات را بیان و عرضه می کند؟


چندی پیش صدا و سیمای جمهوری اسلامی با بهره گیری از یک گفتگوی تلویزیونی با رئیس جمهوری ایالات متحده، و با استفاده از تکتنیک های فنی، به تحریف گفته های وی پرداخته، و نظریات حکومتی را به دامان باراک اوباما جسباند. مقایسه ای میان مصاحبه اصلی با نسخه تحریف شده توسط صدا و سیمای ایران، در یک ویدئوکلیپ در پیوند آمده است.


سردار سرتیپ 2 پاسدار احمد روزبهانی، رئیس پلیس امنیت اخلاقی ناجا


شخصی که در نمایش تلویزیونی مربوط به زنده بودن ترانه موسوی، خود را کارمند اداره ثبت احوال، معرفی ساخته بود!!!


برای بزرگنمایی، روی تصویر کلیک نمایید



تا به کی به مردم

دروغ می گویید؟!!!

خجالت دارد!!!


۱۳۸۸/۰۵/۲۹

فیلمی دردناک و تکان دهنده از رضا علامه زاده ـ بخش دوم



سندی از تجاوز


در زندان های ایران





تجاوز به زندانیان چگونه شکل گرفت

حسین فدائی در تاریخ هشتم تیرماه 88 موفق به دریافت فتوایی از خامنه ای شد که بر اساس آن هر گونه رفتاری با زندانیان از جمله تجاوز به آنها مجاز شد. فدائی از جمله خودباختگان کم مقدار استبداد است که با دریوزگی در پیشگاه دیکتاتور می خواهد راه پیشرفت را برای خود باز کند. امثال افراد بی هویت و بی ریشه ای مثل فدائی هستند که دیکتاتورها همواره از حرص بی پایان آنها برای خوش خدمتی و ارتقاء در نردبان قدرت بهترین بهره را برده و اهداف شوم خود را بر گرده این بردگان خودفروخته محقق نموده اند.

او که بهنگام روی کار آمدن جمهوری اسلامی 23 سال بیشتر نداشته برای بالا کشیدن خود از هیچ کاری فروگزار نکرده است. وی در مصاحبه ای با خبرگزاری فارس در بهمن ماه 87 آنچنان چهره دروغگو و رذلی از خود بنمایش گذاشت که اگر حکومت یک حکومت سالم بود بلادرنگ وی را از نمایندگی مجلس خلع نموده و برای رسیدگی به اکاذیبش به دادگاه می فرستاد، ولی حکومت تشکیل شده از امثال همین افراد است و چنین رفتارهایی برایشان غیرعادی نیست.

وی در این مصاحبه صدها دروغ سرهم می بافد تا از خود سابقه مبارزاتی دروغینی را جعل نماید و از آن برای بالا رفتن در هرم قدرت سودجویی کند، وی گروههای متعدد مخفی تاسیس کرده «در این فضا برای این كه ثابت كنیم مجاهدین واقعی هنوز در صحنه باقی هستند ما فكر كردیم گروهی به اسم سازمان توحیدی خلق ایران تاسیس كنیم» و قصد داشته در 20 سالگی 100 مکان مهم رژیم شاه را همزمان منفجر کند که رابط آیت الله خمینی بدست و پای وی افتاده و مانع می شود «در سال 54 تصمیم گرفتیم وارد فاز نظامی شویم و در یك روز حدود 100 مكان را منفجر و به آتش بكشیم. قبل از انجام این كار از آقای شاه آبادی سؤال كردیم ایشان 2- 3 روز فرصت خواستند بعد جواب آوردند كه حضرت امام راضی نیستند، ما به دنبال علت هم نبودیم، گفتند كه امام موافق نیست ما هم انجام ندادیم».، البته از این همه سازمان و گروه هیچ نشانی نمانده زیرا هر بار با یک اسم مستعار اعلامیه می داده اند «ما به اسم های مختلف مثل ابوذر، مقداد و.... اطلاعیه می دادیم. پای اطلاعیه هایی كه چاپ میكردیم هر دفعه یك اسم میگذاشتیم. این بار كه اطلاعیه به نام گروه توحیدی رضایی بود دستگیر شدیم و عده ای تصور كردند كه اسم گروه ما، "رضایی" است»، فعالیتهای زیادی در سر داشته اند که سرانجام منجر به اجرای تئاتری می شود که در آن تئاتر بطور مستقیم به سیاستهای شاه طعنه می زده اند! «در گروه تئاتر ما نمایشنامه اش مردم را نسبت به ظلم حاكم تحریك می كرد»، بدلیل مجهولی که برای خودش هم روشن نیست بزندان می افتد «یكی از دوستان بدون هماهنگی گروه در سربازی اسلحه ای را از اسلحه خانه می دزدد و لو می رود و ما فرار كردیم و من در شیراز دستگیر شدم»، با اینکه در شیراز دستگیر شده تنها فردی است که بدون رفتن به زندان ساواک در شیراز و تشکیل پرونده و بازجویی اولیه که روال کار بوده استثنائاً یک راست روانه اوین می شود و همه کاره زندان شده و با آن سن کم همه مبارزین قدیمی را اداره کرده و به آنها خط می داده و با وجود اینکه در زندان بوده از همانجا ترتیب تهیه سلاح برای مبارزین را می داده و علیرغم اینکه آخرین دسته زندانیان سیاسی در 30 دی 57 از زندان آزاد شدند قهرمانانه و تک و تنها در اوین باقی می ماند تا: «تا روز 22 بهمن 57 كه مردم درب زندان را شكستند ما را آزاد كردند».

حوادثی را در زندان بخاطر می آورد که هیچگاه در عالم واقعیت حتی اتفاق هم نیفتاده اند: «در سال 57 بود. بحث حقوق بشر كارتر مطرح شده بود و هیأتی از آمریكا بودند كه به سرپرستی وزیر دادگستری آمریكا برای بازدید از زندانها آمده بودند كه از زندان قصر نیز دیدن كردند. در اتاق بزرگی همه جمع شدند مسعود رجوی صحبت كرد و گفت "ما چیزی نمی خواهیم مردم ما یك حكومت دموكراتیك مثل حكومت شما میخواهند». آمریکا وزیر دادگستری ندارد و هیچ نماینده ای از آمریکا نیز در سال 57 از زندان ایران بازدید نداشته است.

وی در مصاحبه اش با خبرگزاری فارس بارها خبرنگار آنها را به اعتراض وا می دارد که اوج مچ گیری این خبرنگار از دروغ بافی های فدایی در خصوص خاطره وی از رجوی است: «من كمر درد داشتم، بهداری زندان تصمیم گرفت مرا به بیمارستان 504 ارتش ببرد با ماشینی كه دور تا دور آن بسته بود رفتیم. یك نفر دیگر را دستبند زده و كنار من بود متوجه شدم مسعود رجوی است. مجاهدین خلق در زندان تبلیغ میكردند كه روحانیون مرتجع هستند دلیلشان این بود كه روحانیون با نگهبانان زندان گفتگو و خوش و بش دارند در حالی كه ما نباید با اینها مراوده و صحبت داشته باشیم! اما در خفا به گونه ای دیگر رفتار میكردند در ماشین مسعود رجوی با نگهبانان دل میداد و قلوه می گرفت و یكسره در حال گفتگو بود. با وی داخل ماشین یك سری حرفهای مبارزاتی رد و بدل كردیم و وارد بیمارستان شدیم، قد بنده بلندتر از رجوی بود. چشم بسته روی صندلی نشسته بودیم. مسعود رجوی بلند شد چون دستبندمان مشترك بود من هم مجبور شدم بایستم. بعد متوجه شدم كه چشم او باز بوده كه توانسته اطراف را ببیند، ایستاد و با یك سرهنگ مشغول صحبت شد یادم است كه آن سرهنگ هم قد كوتاهی داشت».

خبرگزاری فارس: «چگونه متوجه شدید؟ با چشم بسته چطور او را دیدید؟» اما فدایی كه در پررویی و دریدگی چیزی كم ندارد بلافاصله جواب می دهد: «لباس بلوزم(!) را روی سرم انداخته بودند كه جایی را نبینم چون از نظرقد و اندازه از آن دو نفر بلندتر بودم چون دستبندمان مشترك بود من هم مجبور شدم بایستم و توانستم آنها را ببینم».

فدائی با همین روحیه پاچه خواری توانست در سال 58 خود را بعنوان خدمتگزاری شیفته وارد زندان اوین کرده و بعنوان بازجو در بند 209 مشغول بکار شود. وی بعد از مدتی بدلیل تندرویها و شکنجه های وحشیانه و کشتن 2 نفر از زندانیان زیر شکنجه بدون اینکه مجازات شود از شغل بازجویی مرخص و به رشد قارچ گونه خود در حکومت ادامه داد، وی در حال حاضر بر یک امپراتوری مالی شخصی حکومت می کند و وحشت اینکه در صورت بروز تغییراتی در حکومت این ثروت بادآورده از کفش برود حاضر به انجام جنایاتی شد که نام ننگینش را با لعنت و نفرین ابدی در هم آمیخت.

تصور کنید که چنین فرد شیفته قدرتی را به مسئولیت شکنجه گاه کهریزک بگمارند، وی برای خودنمایی و چاپلوسی چه وحشیگری هایی که نخواهد کرد.

فدایی بعنوان فرمانده اردوگاه کهریزک تلاش کرد تا چنان خوش خدمتی نسبت به ارباب نشان دهد تا بلادرنگ وی را به مقاماتی عالی تر منصوب نمایند. او به همراه طائب گزارشی از زندان کهریزک و اعترافات زندانیان تهیه نموده و به محضر رهبر رفته و از وی کسب تکلیف نمودند که با توجه به قصد اغتشاشگران برای سرنگونی رهبر و برچیدن ولایت فقیه حکم آنها چیست و خامنه ای نیز حکم بر محارب و مرتد بودن این افراد داد تا دست بازجویان از هر حیث باز باشد. یکی از جنبه های این حکم به ارتداد این است که زندانیان عنوان زندانی را از دست داده و عنوان برده پیدا می کنند و احکام بردگان و کنیزان بر آنها جاری می شود.

رفتارهایی که حکومت از خود بُروز می دهد بر پایه نحوه تفکر و اعتقاداتی است که دارد. همانگونه که خامنه ای با تکیه بر اینکه رای یک اقلیت صالح و آگاه بر رای اکثریت ناصالح و ناآگاه برتری دارد و بهمین دلیل به خود اختیار می دهد که برای حکومت مصلحت اندیشی کرده و آن فردی که مصلحت حکومت است را از صندوقهای رای بیرون بکشد، در مورد وابسته بودن اغتشاشات به بیگانگان و دشمن و محارب بودن اغتشاشگران نیز بر اساس دیدگاه های خود عمل خواهند کرد. باید دید که نحوه برخورد حکومت با چنین افرادی بر چه اساسی است:
«اگر امر دائر شود بین اینكه دشمن شكست خورده را بكشند یا اسیرش كنند، كدام انسانی تر است؟ دشمنی كه اسیر شده اگر او را آزاد بگذارند باز همان فتنه را به پا خواهند كرد، اما اگر وی را بكشند ادامه حیات و بازگشت به رویش بسته می شود، ولی اگر برده باشد ممكن است تدریجاً در دارالاسلام تربیت شود و به صورت انسان شایسته ای درآید. به هر حال مسأله بردگی فیال جمله در اسلام پذیرفته شده است و ما از آن دفاع میكنیم. (مصباح یزدی)

حكم بردگی تنها منحصر به حاضران در میدان جنگ یا نظامیان نیست، بلكه كلیه ساكنان دارالحرب اعم از نظامی و غیرنظامی، زن و مرد، كودك و كهنسال مشمول حكم فوق هستند. یك برده، غلام و كنیز ملك مولای خود هستند و مالك شرعاً مجاز است هرگونه صلاح میداند در ملك خود تصرف كند. در هیچیك از تصرفات مولی رضایت مملوك شرط نیست. مالكیت مرد نسبت به برده مؤنث در حكم ازدواج با وی است. بنابراین هرگونه استمتاع (بهره برداری) جنسی مرد از كنیزانش جایز است. در این روابط جنسی اولاً رضایت زن مطلقاً لازم نیست، ثانیاً لازم نیست كنیز مسلمان یا از اهل كتاب باشد، حتی اگر كنیز كافر و مشرك هم باشد، این روابط مجاز است. (العروة الوثقی)

خامنه ای در حقیقت با دادن این حکم، دست جلادان کهریزک و اوین و سایر شکنجه گاه ها را باز گذاشت تا هر کاری دلشان می خواهد با بردگان و کنیزان بکنند که تجاوز به آنها هم جزئی از این حکم بود تا بقول مصباح یزدی «تدریجاً در دارالاسلام تربیت شود و به صورت انسان شایسته ای درآیند».

تقریباً از دهم تیرماه با استناد به حکم خامنه ای و بکارگیری مزدوران عرب لبنانی و فلسطینی که برای گذراندن دوره های نظامی در ایران هستند سیاه ترین و تلخ ترین و شنیع ترین برگهای تاریخ جمهوری اسلامی ورق خورد و زندانیان بطور گسترده ای مورد تجاوزهای وحشیانه قرار گرفتند.

متاسفانه شهید محسن روح الامینی نیز یکی از قربانیان این حکم بود و مقاومت سرسختانه وی در برابر این بی حرمتی به کشته شدن وی انجامید.

مدافع سرسخت این روش شکنجه و تحقیر شخصیت، شخص طائب فرمانده بسیج است و وی اخیراً بعد از نامه افشاگرانه کروبی به پاسخ گویی برآمده و اظهار نموده که تجاوز به زندانیان فقط از راه شهادت 4 شاهد عادل قابل اثبات است که نشان می دهد این افراد تا چه حد سقوط اخلاقی کرده اند و از اعمال ننگین خود بوحشت افتاده اند. طبق این نظریه طائب اگر روزی دختر وی با سر و وضع آشفته و اندامی مجروح به خانه آمده و برای پدرش تعریف کند که توسط افرادی ربوده و مورد تجاوز قرار گرفته است، اولین سئوال طائب از وی این خواهد بود که آیا در صحنه تجاوز 4 شاهد عادل وجود داشت؟ اگر نتوانی 4 شاهد عادل معرفی کنی 80 ضربه شلاق خواهی خورد!

وحشت حکومت از افشای این جنایت شرم آور بحدی بوده که بطور گسترده ای نسبت به آن واکنش نشان داده و همه افراد خودشان را وادار نموده اند که این رخداد شوم را از پایه و اساس تکذیب کنند و همزمان کروبی و افشاگران را تهدید کنند. اظهارات طائب و سایر خائنین نشان می دهد که راه هر گونه پیگیری بسته است. هر فردی که مراجعه نموده و شکایت کند که به وی در زمان بازداشت تجاوز شده شکایتش را بشرطی قبول می کنند که 4 شاهد عادل داشته باشد و در غیر این صورت 80 ضربه شلاق هم خواهد خورد. بی شرمانه تر از این برخورد را هم می توان سراغ داشت؟

مبنای احکام دادگاه های انقلاب و حکام شرع در 99 درصد حکم هایی که صادر می کنند بر اساس «علم قاضی» است که در قانون گنجانده اند، علم قاضی که عقب افتاده ترین قانون و ظالمانه ترین روش قضاوت است به قاضی این اختیار را می دهد که اگر برای وقوع جرمی، خود متهم اقرار نکرد و شاهدی هم وجود نداشت و از طریق دیگری هم نتوانستند آن اتهام را ثابت کنند قاضی بر اساس میل شخصی و توصیه بازجویان(علم قاضی) حکم به محکومیت خواهد داد. هزاران فقره اعدام و زندان و شلاق در این نظام صرفاً بر اساس علم قاضی صادر شده ولی برای احقاق حقوق افرادی که به اسارت این ظالمین درآمده اند 4 شاهد آنهم از نوع «عادل» لازم است.

همه ایرانیان با هر عقیده و مرامی که دارند باید قربانیان این فاجعه را برادران و خواهران خود دانسته و این اهانت را اهانت به ناموس خود بدانند و این رفتار را بشدت محکوم و جنایت حکومت را در تمام دنیا فریاد زده و خواستار محکومیت آنها و مجازات همه متجاوزین شوند.

دیر نیست روزی که فدایی ها و طائب ها در محضر عدالت محاکمه شوند و آنروز اگر از این افراد سئوال شود که آیا باید با شما بر اساس قوانین شرعی و قانون مجازات اسلامی(متعلق به جمهوری اسلامی) رفتار شود پاسخ خواهند داد که خیر، باید ما را بر اساس قوانین بین المللی و حقوق بشر و روال انسانی محاکمه و مجازات کنید. البته من در مقامی نیستم که به این افراد بگویم بر اساس چه قانونی محاکمه و مجازات خواهند شد ولی این وعده را می دهم که دادگاه های آنها علنی و عمومی خوهد بود و این تنها شکنجه ای است که باید تحمل کنند تا در چشمان فرزندان و بستگانشان بگویند از جنایت های کهریزک و آنچه با فرزندان این ملت روا داشتند.


شیوه سخن در بیان شایستگی یک تن از وزرا توسط رییس جمهور خود خوانده




کهین در سخن اینچنین گفته اند: طرف را به ده راه نمی دادند و او سراغ خانه کدخدا می گرفت!

حال سرنوشت ما است، کسی که هیچ ارزشی در برابر مردم کشورش ندارد، بر سریر نشسته و آنان به سخره می گیرد!!!!


۱۳۸۸/۰۵/۲۸




بمنظور تحت فشار گذاشتن دژخیمان کودتاگر

برای آزادی دلبندانمان که در اسارتگاه اوین دربندند، همه با هم یک صدا همراه خانواده های قربانیان و اسیران به اوین می رویم.

وعده سبزمان

آدینه سی ام/30 امرداد

ساعت 11 صبح

مقابل زندان مخوف اوین تهران