۱۳۸۸/۰۶/۰۱

نامه صدها روزنامه نگار و فعال سیاسی و مدنی به مراجع تقلید : در مقابل کودتاگران متحد شوید


شبکه جنبش راه سبز(جرس): نزدیک به 300 روزنامه نگار و فعال مدنی در نامه ای خطاب مراجع تقلید،و همچنین میرحسین موسوی، مهدی کروبی، محمد خامی و اکبر هاشمی رفسنجانی تاکید کردند که « مدارا با قانون‌شکنان و کودتاگران علیه قانون اساسی و جمهوری اسلامی ، کافیست! در همین نقطه باید پیش‌روی اقتدارگرایان متوقف شود تا کشور از ویرانی نجات یابد.»

امضاء کنندگان این نامه با اشاره به آنچه در دوماه اخیر« بر سر این ملت رفته، یورش به خوابگاه‌های دانشجویی و خانه‌های مردم، خون‌های پاک ریخته شده در خیابان‌ها، جنایت‌های رخ‌داده در بازداشت‌گاه‌هایی چون کهریزک و بازداشت گسترده‌ی فعالان خوش‌نام سیاسی و اجتماعی و فرهنگی و جمع کثیری از شهروندان ایران زمین» از این فجایع به عنوان «بخشی از سیاه‌ترین برگ‌های تاریخ کشور ما» یاد کرده اند و نوشته اند که « به همین سبب مردم ایران از مراجع دینی و نخبگان سیاسی خود به حق انتظار دارند تا "تمام توان" خود را برای خدمتی تاریخی به کشور به کار ببندند و هم‌چنان که در طول تاریخ پشتیبان ملت بوده‌اند، این بار نیز "رسالت" خویش را به انجام رسانند.»

در نامه روزنامه نگاران و فعالان مدنی ایران خطاب به مراجع تقلید،و میرحسین موسوی،مهدی کروبی، محمد خاتمی و اکبر هاشمی رفسنجانی آمده است«در غیبت تدبیر عالیه، تنها شما هستید که می‌توانید با هم‌دلی و "اتحاد" و بهره جستن از تمامی امکان‌ها و ابزارها، مردم را تا پیروزی در جنبش سبز هدایت و راهبری و رسالت خویش را در قبال میهن، مردم، انقلاب و اسلام ادا کنید.»

متن کامل نامه 293 روزنامه نگار و فعال مدنی به مراجع تقلید،و میرحسین موسوی، مهدی کروبی، محمد خاتمی، و هاشمی رفسنجانی چنین است:


انا لله و انا اليه راجعون

خدمت مراجع عظام تقلید در قم

و آقایان هاشمی رفسنجانی، محمد خاتمی، میرحسین موسوی و مهدی کروبی

در روزهایی که مردم شریف و دلیر ایران برای اعاده‌ی حقوق حقه‌ی خویش با رساترین نداها و نجیبانه‌ترین رفتارها به خیزش برخاسته‌اند، در کمال تاسف و شرم‌ساری شاهد آن هستیم که برخی نشستگان بر مسند قدرت نظام برآمده از انقلاب آزادی‌خواهانه‌ی همین مردم در سال 1357، با تمام قوا و توان به مقابله با ملت شهیدپرور ایران برخاسته‌اند.

آن‌چه در 60 روز گذشته بر سر این ملت رفته، یورش به خوابگاه‌های دانشجویی و خانه‌های مردم، خون‌های پاک ریخته شده در خیابان‌ها، جنایت‌های رخ‌داده در بازداشت‌گاه‌هایی چون کهریزک و بازداشت گسترده‌ی فعالان خوش‌نام سیاسی و اجتماعی و فرهنگی و جمع کثیری از شهروندان ایران زمین بی‌تردید بخشی از سیاه‌ترین برگ‌های تاریخ کشور ماست و به همین سبب مردم ایران از مراجع دینی و نخبگان سیاسی خود به حق انتظار دارند تا «تمام توان» خود را برای خدمتی تاریخی به کشور به کار ببندند و هم‌چنان که در طول تاریخ پشتیبان ملت بوده‌اند، این بار نیز «رسالت» خویش را به انجام رسانند.

خوش‌بختیم که این انتظار بی‌مناسبت نبوده و در این هفته‌ها مراجع عظام تقلید و شخصیت‌های سیاسی تاثیرگذار کشور، با سخنان و بیانیه‌هایی درخور توجه نشان داده‌اند که هم‌راه و هم‌گام با مردم شریف خود هستند و تن به خواسته‌های نامشروع بخش تمامیت‌خواه حاکمیت نمی‌دهند.

آقایان؛

اما این کافی نیست! آن‌چنان که شاهد هستید، کودتاگران علیه جمهوریت نظام نه‌تنها با وجود مقاومت تحسین‌آمیز ملت ایران از ادامه‌ی این مسیر ویران‌گر دست نکشیده‌اند که هر روز بیش از گذشته خط و نشان می‌کشند و بازی‌ها و نمایش‌های تازه‌ای را برای مایوس ساختن مردم به‌راه می‌اندازند تا از این ره به خواست بنیادین خود دست یابند. ما نگرانیم که اگر این مسیر پیموده شود، آن‌گاه نه تاکی باقی بماند و نه تاک‌نشانی که مراجع عظام تقلید و نخبگان سیاسی کشور بر آن تکیه زنند.

این روزها نیز می‌بینیم، به جای محاکمه‌ی کسانی که علیه جمهوریت نظام و رای مردم دست به کودتا زدند و در پی ایستادگی ملت از خون‌ریزی ابایی نداشتند، چهره‌های شناخته‌ی شده، دلسوز و معتقد سی سال گذشته‌ی کشور را به هم‌راه دیگر شهروندانی که گناهی جز پاسداری از جمهوریت نظام، قانون اساسی و رای خود ندارند، به دادگاهی نمایشی کشانده و پس از 50 روز بازداشت در شرایطی ویژه به اعتراف علیه خود، دوستان، شخصیت‌های ملی و جنبش سبز مردم وادار کرده‌اند.

ما نیز چون شهروندان دیگر این مرز و بوم این اعترافات را «بی‌ارزش و بی‌اعتبار» و تکرار سناریوهای هرگز پذیرفته نشده‌ی پیشین می‌دانیم که در باور هیچ عقل سلیمی نمی‌گنجد اما از آن سو به‌شدت نگران هستیم که روند برنامه‌ریزی شده‌ی کنونی از سطح چند روزنامه‌نگار یا فعال سیاسی و اجتماعی فراتر رفته و آشکارا مقام‌های شناخته شده‌ی پیشین را هدف قرار می‌دهد و نشان‌گر آن است که اگر در همین جا متوقف نشود، دیری نخواهد پایید که دیگر هیچ کس از تیررس تمامیت‌خواهان مصون نخواهد بود و چه بسا در آینده، مراجع تقلید و روسای نهادهای انقلابی و دیگر چهره‌های ملی کشور نیز متهم به «براندازی نرم» و «کودتای مخملین» شوند!

آقایان؛

مدارا با قانون‌شکنان و کودتاگران علیه قانون اساسی و جمهوری اسلامی ، کافیست! در همین نقطه باید پیش‌روی اقتدارگرایان متوقف شود تا کشور از ویرانی نجات یابد. در این راه، در غیبت تدبیر عالیه، تنها شما هستید که می‌توانید با هم‌دلی و «اتحاد» و بهره جستن از تمامی امکان‌ها و ابزارها، مردم را تا پیروزی در جنبش سبز هدایت و راهبری و رسالت خویش را در قبال میهن، مردم، انقلاب و اسلام ادا کنید.

ما و مردم ایران چشم به راه گذر از نامه و بیانیه و سخنرانی و «اقدام عملی» تمامی مراجع عظام تقلید و آقایان هاشمی رفسنجانی، محمد خاتمی، میرحسین موسوی، مهدی کروبی و دیگر چهره‌ها و شخصیت‌های دلسوز کشور هستیم. در تاریخ ایران نمونه‌های اقدام‌های عملی متحد مراجع تقلید و روحانیون و شخصیت‌های سیاسی و چهره‌های ملی در دسترس است و می‌توان به گام‌های تاریخی زمان مشروطه یا جنبش ملی شدن صنعت نفت چونان نمونه‌های موفق و آزمایش شده نگریست. یا باید همین امروز اقدام فرمایید و یا هیچ‌وقت دیگری برای رسالت دین خود نخواهید یافت.


امضا کنندگان:

آدينه‌وند احمد، فعال سیاسی
آذر شعله، مترجم
آذر شكوفه، روزنامه‌نگار
آرمان‌فر نینا، خبرنگار
آشتیانی زهره، خبرنگار
آصف فروزان، روزنامه‌نگار
آقازاده مازیار، روزنامه‌نگار
آقایی ساسان، روزنامه‌نگار و فعال حقوق بشر
آقایی سامناک، روزنامه‌نگار
آقایی مسعود، فعال اجتماعی
آیین‌دار جمشید، فعال کمپین یک میلیون امضا
ابراهيم‌زاده فرزانه، روزنامه‌نگار
ابراهیمی زهرا، روزنامه‌نگار
ابراهيمي‌زاده فرزانه، خبرنگار
ابوالمعصومي سارا، خبرنگار
احمديان امین، فعال سازمان دانش‌آموختگان ادوار تحکیم وحدت
اسحاقي امیر، فعال سازمان دانش‌آموختگان ادوار تحکیم وحدت
اسدي‌زيدآبادي حسن، عضو کمیته بازداشت‌های خودسرانه و عضو شورای مرکزی سازمان دانش‌آموختگان ادوار تحکیم وحدت
اسکندری صادق، فعال سازمان دانش‌آموختگان ادوار تحکیم وحدت
اسکندریان زویا، فعال جنبش زنان
اسلامپور علی‌محمد، روزنامه‌نگار و سردبیر روزنامه نوای وقت کرمانشاه
اسلام‌زاده مرتضي، خبرنگار آزاد
اسماعیل‌بیگی بهرام، فعال سازمان دانش‌آموختگان ادوار تحکیم وحدت
اسماعيلي رشید، روزنامه‌نگار و فعال دانشجویی
اسماعیلی کوهزاد، فعال سازمان دانش‌آموختگان ادوار تحکیم وحدت
اعتمادی مهرنوش، آموزش‌گر و فعال جنبش زنان
افشارنیک مهدی، روزنامه‌نگار
اكرمي علی، عضو شورای مرکزی نهضت آزادی ایران
امامی پروین، روزنامه‌نگار
امیرآبادیان نزهت، روزنامه‌نگار
امیرخسروی اروند، کارشناس محیط زیست
امیرزاده سعید، خبرنگار
امین‌زاده فاطمه، فعال اجتماعی
امینی‌زاده مهدي، فعال سياسي و عضو سابق شورای مرکزی دفتر تحکیم
انجم‌روز علی، دبیر خانه احزاب استان گیلان و سردبیر پیشین هفته‌نامه گیلان بهتر
انصاری الناز، روزنامه‌نگار و فعال جنبش زنان
انصاري‌راد رضا، روزنامه‌نگار
انواری امیرهادی، خبرنگار
اياز ليدا، خبرنگار
ايرانشاهي حامد، فعال سیاسی
ايران‌مهر امید، خبرنگار
ایکدر سولماز، فعال جنبش زنان و عضو ستاد ميرحسين موسوی
بابايي سما، خبرنگار
باقری داود، روزنامه‌نگار
باکری حسن، فعال دانشجویی دانشگاه خواجه نصیر
براتیان پوریا، فعال سازمان دانش‌آموختگان ادوار تحکیم وحدت
براهویی‌نوخط بهنام، فعال دانشجویی در زاهدان
بوذری رحمان، روزنامه‌نگار
بهرامی نجات، فعال سیاسی
بهكام نگین، خبرنگار
بهمنی آرش، فعال دانشجویی و روزنامه‌نگار در گیلان
پاکنهاد ایمان، روزنامه‌نگار
پیغمبرزاده زینب، عضو کمپین یک میلیون امضا و کمیسیون زنان تحکیم
تابش هایده، فعال کمپین یک میلیون امضا
تاج‌دین بهرنگ، روزنامه‌نگار
تخيري نسرین، روزنامه‌نگار
تركتاز آرزو، خبرنگار
توکلی حسين، فعال اجتماعي
جاوید امیر، خبرنگار
جعفري حمید، روزنامه‌نگار
جمالي علی، فعال سیاسی
جوالچی رضا، فعال روزنامه‌نگار و دبیر انجمن حمایت از حیوانات
جواهری، جلوه، فعال حقوق زنان و همسر کاوه مظفری، زندانی سیاسی
جهان‌بین شیدا، فعال حقوق بشر
چالاک فرانك، فعال سياسي
حاج‌سيدجوادي احمدصدر، فعال سياسي
حجتي جلال، فعال سیاسی
حسن‌نیا آرش، روزنامه‌نگار
حسین‌خواه مریم، روزنامه‌نگار و فعال جنبش زنان
حسینی علی‌رضا، فعال دانشجویی در دانشگاه خواجه نصیر
حسيني ملیحه، خبرنگار
حيدريان فخرالدین، فعال سازمان دانش‌آموختگان ادوار تحکیم وحدت
حیدری‌زاده مقدم، فعال سیاسی
خاموشي فرشید، روزنامه‌نگار
خانزادی ابوالحسن، فعال اجتماعي
خانزادي شقایق، فعال اجتماعي
خردپیر علی، روزنامه‌نگار
خرم امير، فعال سياسي
خزعلی مهدی، روزنامه‌نگار و فعال سیاسی
خسرواني نازنین، روزنامه‌نگار
خسروي سروش، روزنامه‌نگار
خسروی مازیار، روزنامه‌نگار
خسروي مصطفی، فعال سیاسی
خسروی‌مقدم نسیم، فعال جنبش زنان
خلعتبری میترا، روزنامه‌نگار
خیرابی ناهید، روزنامه‌نگار و فعال حقوق بشر
خیرخواه اکرم، فعال جنبش زنان در آذربایجان
دلیری جواد، روزنامه‌نگار
دهقان علی، روزنامه‌نگار
دهقان مصطفی، خبرنگار
راد نیما، شاعر
راست‌منش آذر، روزنامه‌نگار
رجعتي مهسا، فعال اجتماعي
رحمانی مریم، عضو کمپین یک میلیون امضا
رستگاري ثمینا، روزنامه‌نگار
رشیدی لاله، روزنامه‌نگار
رضائی کاوه، فعال حقوق بشر و فعال دانشجویی
رمضانی ارسلان، فعال سیاسی و عضو ستاد ائتلاف مهندس موسوی
رمضانیان احسان، فعال سیاسی
رمضاني‌يگانه بنفشه، خبرنگار
رنجبران علی، روزنامه‌نگار
رنجي‌پور، روزنامه‌نگار
رهبر محمد، روزنامه‌نگار
زارع‌كهن نفیسه، روزنامه‌نگار
زارعی افشین، فعال حقوق بشر
زاهدی‌لنگرودی احمد، روزنامه‌نگار آزاد و مستندساز
ساکی پگاه، فعال سابق دانشجویی
سالك سجاد، روزنامه‌نگار
سجادي مهدی،فعال دانشجويي
سحرخيز مهدی، فرزند روزنامه‌نگار زنداني عيسي سحرخيز
سراب‌پور سونيتا، خبرنگار
سعادت آیدا، فعال جنبش زنان و فعال حقوق بشر
سعيدزاده محمود، فعال سیاسی
سعيدي شیرین، خبرنگار
سلطانين كامبيز، خبرنگار
سلمان‌زاده ابولفضل، عكاس مطبوعاتي
سمیع‌نژاد مجتبي، فعال حقوق بشر و روزنامه‌نگار
سوری پوریا، روزنامه‌نگار و فعال سابق دانشجویی
سياسي‌راد علی، فعال سیاسی
سیما سلمان، فعال سازمان دانش‌آموختگان ادوار تحکیم وحدت
شجاعی صادق، فعال حقوق بشر
شفيعي حامد، خبرنگار
شمس کوروش، روزنامه‌نگار
شمشيري محسن، روزنامه‌نگار
شوراب محمد، فعال دانشجویی و عضو کمپین یک ملیون امضا
شوقی مهناز، خبرنگار
شیبانی علی، فعال حقوق اجتماعی
شیخ‌الاسلام امیر، فعال سیاسی
شیخی شهاب‌الدین، روزنامه‌نگار و فعال حقوق بشر
شیرازی فرشته، عضو کمپین تغییر برای برابری
شيرافکن آمنه، فعال حقوق زنان و روزنامه‌نگار
صادقی آرش، روزنامه‌نگار
صادقی محمد، فعال سازمان دانش‌آموختگان ادوار تحکیم وحدت
صارمی‌فر مهدی، روزنامه‌نگار
صالحي ادريس، دبیر سابق انجمن اسلامی دانشگاه خواجه نصیر
صحت لیلا، روزنامه‌نگار آزاد
صحرایی سعید، فعال اجتماعي
صدرآرا روزبه، روزنامه‌نگار
صدري سمیرا، فعال سازمان دانش‌آموختگان ادوار تحکیم وحدت
صرافی حسين، خبرنگار
صرافي صبا، خبرنگار
صف‌سري بیژن، روزنامه‌نگار
صمدبیگی بهروز، روزنامه‌نگار
ط.جلودارزاده رضا، روزنامه‌نگار
طواف محمدجواد، عضو سابق انجمن اسلامی پلی‌تکنیک
طهراني فرزانه، خبرنگار
ظهيري نسرین، روزنامه‌نگار
عابدی احسان، روزنامه‌نگار
عامری سعید، عکاس
عباسي فرید، مترجم
عدلي محمد، خبرنگار
عزيزي پويا، شاعر و روزنامه‌نگار
عسگري مژگان، خبرنگار
عسگري‌زاده راحله، فعال جنبش زنان
عقلمند بهاره، خبرنگار
علمداري روزبه، خبرنگار
علوی اسماعیل، روزنامه‌نگار
علوی بهاره، فعال حقوق زنان
علي‌اقدم مهدی، روزنامه‌نگار
علیپور فرهمند، خبرنگار
علیپور محمدحسن، روزنامه‌نگار
عليجاني ارشاد،‌ خبرنگار
غفاريان متین، روزنامه‌نگار
غفوری آرش، روزنامه‌نگار و رییس دفتر برنامه‌ریزی و تبلیغات ستاد 88
غفوری‌آذر بابک، روزنامه‌نگار
غيبي رضا، خبرنگار
فتحی سمیه، خبر‌نگار
فتحي مجتبي، خبرنگار
فتوحی امیرحسین، عضو کمیته دانشجویی دفاع از حقوق زندانیان سیاسی
فتوره‌چی نادر، روزنامه‌نگار
فخرايي پویان، فعال سياسي
فرجاد فرهاد، روزنامه‌نگار
فرهادیان سروش، روزنامه‌نگار و فعال سابق دانشجویی
فرهنگی شهرام، روزنامه‌نگار
فیاضی بهرام، فعال دانشجویی و سیاسی
فیروزی علی‌رضا، فعال حقوق بشر
فیروزی‌راد امیر، روزنامه‌نگار
قاسمی فرزاد، فعال سیاسی و دانشجویی
قاسمی میثم، روزنامه‌نگار
قاسمی‌كرمانشاهی کاوه، فعال حقوق بشر در کرمانشاه
قاسمی‌نژاد سعید، فعال سیاسی و دانشجویی
قاضیان حسین، جامعه‌شناس و روزنامه‌نگار
قتنایی امیر، عضو سازمان دانش‌آموختگان ادوار تحکیم وحدت در مشهد
قربانی فرهاد، روزنامه‌نگار
قربانپور فرشاد، روزنامه‌نگار
قلعی محسن، روزنامه‌نگار
قلی‌پور علی، روزنامه‌نگار
قهقائی آرمین، فعال اجتماعی
کاظمیان کاوه، دندانپزشک و دبیر سابق انجمن اسلامی دانشکده‌ی دندان‌پزشکی بهشتی
کحال‌زاده هادی، فعال سیاسی و عضو سابق دفتر تحکیم وحدت
کریمی روزبه، روزنامه‌نگار
کشفی علي، فعال اجتماعي
کلائی علی، فعال حقوق بشر
کلانکی سعید، فعال حقوق بشر
کلهری زهرا، خبرنگار
کمالی فرناز، فعال دانشجویی در دانشگاه رودهن و فعال حقوق زنان
كريمي اميد، روزنامه‌نگار
گرمستانی یاشار، فعال جنبش زنان
گودرزی کوهیار، روزنامه‌نگار و دبیر کمیته دانشجویی دفاع از حقوق زندانیان سیاسی
لقمانی معصومه، فعال جنبش زنان
مازندرانی احسان، روزنامه‌نگار
مافی حمید، روزنامه‌نگار
مجد مریم، عکاس
مجردي زهرا، عضو شورای مرکزی جبهه‌ی مشارکت
محبي اعظم، خبرنگار
محبی نوید، فعال حقوق زنان
محسنی مهدی، روزنامه‌نگار و فعال سیاسی
محمدخانی‌غیاثوند سوسن، خبرنگار آزاد
محمدي داوود، روزنامه‌نگار
محمدی فرشید، برادر امیرمحسن محمدی، زندانی سیاسی
محمودیان مهدی، روزنامه‌نگار و فعال حقوق بشر
مدرس‌گرجی ژینا، فعال حقوق زنان در کردستان
مرادی سمیرا، روزنامه‌نگار
مزروعی حنیف، روزنامه‌نگار
مزروعی رجب‌علی، فعال سیاسی،روزنامه‌نگار و رئيس انجمن صنفي روزنامه‌نگاران ايران
مظاهري ریحانه، روزنامه‌نگار
مظاهري مهدی، فعال اجتماعي
معتمدي‌مهر حمید، فعال سياسي
مفیدی بدرالسادات ، روزنامه‌نگار و دبيرانجمن صنفي روزنامه‌نگاران ايران
مقدم رضوان، فعال حقوق زنان
مقدم مهدي، فعال سياسي
ملک مریم، عضو کمپین یک میلیون امضا
ملک‌محمدي لیلا، روزنامه‌نگار
ملك‌پور کامران، روزنامه‌نگار
ملیحی علی، روزنامه‌نگار و فعال سیاسی
منتظري آرمین، روزنامه‌نگار
منصوري حسام، فعال سیاسی
موسوی سمانه، فعال حقوق بشر
موسوی علی‌رضا، فعال سازمان دانش‌آموختگان ادوار تحکیم وحدت
موسوي مليحه‌سادات، ‌ خبرنگار
موسوی نسرین، خبرنگار
موسوي‌نسب اتابک، فعال سازمان دانش‌آموختگان ادوار تحکیم وحدت
مولایی کامران، فعال سازمان دانش‌آموختگان ادوار تحکیم وحدت
مومني مینو، روزنامه‌نگار
مهاجر آذر، خبر‌نگار
مهرابی احسان، روزنامه‌نگار
مهراني بهزاد، روزنامه‌نگار و فعال حقوق بشر
مهرجو بهراد، خبرنگار
میردامادی مهدی، فرزند محسن میردامادی زندانی سیاسی
میرزایی احمد، فعال سازمان دانش‌آموختگان ادوار تحکیم وحدت
میرزایی شهاب، روزنامه‌نگار
ميرزايي مریم، روزنامه‌نگار
ميرفتاحي فاطمه‌السادات، روزنامه‌نگار
مینایی علی، فعال سیاسی
نجدی یوحنا، فعال سیاسی
نجفی مجتبي، فعال سازمان دانش‌آموختگان ادوار تحکیم وحدت
نخعي اميرعباس، روزنامه‌نگار
نعيمي سعید، فعال سازمان دانش‌آموختگان ادوار تحکیم وحدت
نوجو شیوا، فعال حقوق زنان
نوربخش شاهین، روزنامه‌نگار
نوروزیان مهدی، روزنامه‌نگار
وباب نینا، فعال حقوق زنان
وحیدمنش پروانه، فعال حقوق بشر
ویسمه اعظم، خبرنگار
ويسي منظر، خبرنگار
همتي زینب، خبرنگار
یاری بیتا، فعال اجتماعی
يعقوبي محسن، روزنامه‌نگار
یوسفی مسعود، روزنامه‌نگار

اسامی حامیان این نامه در خارج از کشور:

آذربادگان محمدامین، دانشجوی کالج پادشاهی لندن(انگلستان)
اسدی هوشنگ، روزنامه‌نگار و فعال سیاسی(فرانسه)
اسکندری محمدرضا، روزنامه‌نگار و فعال حقوق بشر(هلند)
امیری نوشابه، روزنامه‌نگار (فرانسه)
باستانی حسين، روزنامه‌نگار(فرانسه)
بهنود مسعود، روزنامه‌نگار (انگلستان)
ثروتی مژگان، فعال حقوق زنان و حقوق بشر(آلمان)
حافظی آرش، فعال حقوق زنان(آلمان)
حسین‌پور فروغ، روزنامه‌نگار(آلمان)
حسینی‌نژاد لیدا، روزنامه‌نگار(هلند)
حقيقت‌جو فاطمه، فعال سياسي و نماینده‌ی پیشین مجلس شوراي اسلامي (آمريكا)
خرمی حسین، عضو شورای شهر اسن(آلمان)
خرمی طاهره، جامعه‌شناس و فعال حقوق بشر(هلند)
داوودی‌مهاجر فریبا، روزنامه‌نگار(آمریکا)
رفیع‌زاده شهرام، شاعر و روزنامه‌نگار(کانادا)
رفیعی بهرام، روزنامه‌نگار(کانادا)
شریف سولماز، روزنامه‌نگار(آمریکا)
طاهری اردوان، آهنگ‌ساز و روزنامه‌نگار(اتریش)
عطری اکبر، فعال دانشجویی و حقوق بشر(آمریکا)
علی‌نژاد مسیح، روزنامه‌نگار(آمریکا)
فاضل منوچهر، فعال اجتماعي (آلمان)
فامیلی شیرین، روزنامه‌نگار (آلمان)
فرهي فريده، استاد علوم سياسي دانشگاه ايالتي هاوايي(آمریکا)
قاضی فرشته، روزنامه‌نگار (آمریکا)
قجر آیدا، فعال اجتماعی (لبنان)
ماهباز عفت، نویسنده و فعال اجتماعي (انگلستان)
موسوی‌خوئینی علی‌اکبر، فعال سیاسی و نماینده‌ی پیشین مجلس شوراي اسلامي (آمریکا)
میرابراهیمی روزبه، روزنامه‌نگار(آمریکا)
نائب‌هاشم حسن، فعال سیاسی(اتریش)
نوروز پریوش، فعال حقوق مدنی(آلمان)
نوروزی احسان، مترجم(آلمان)
کار مهرانگیز، حقوقدان، فعال حقوق زنان و روزنامه‌نگار(آمریکا)
کاظمی نازنین، روزنامه‌نگار (انگلستان)
هنروران فرهاد، روزنامه‌نگار(استرالیا)

آیا صدا و سیمای جمهوری اسلامی واقعیات را بیان و عرضه می کند؟


چندی پیش صدا و سیمای جمهوری اسلامی با بهره گیری از یک گفتگوی تلویزیونی با رئیس جمهوری ایالات متحده، و با استفاده از تکتنیک های فنی، به تحریف گفته های وی پرداخته، و نظریات حکومتی را به دامان باراک اوباما جسباند. مقایسه ای میان مصاحبه اصلی با نسخه تحریف شده توسط صدا و سیمای ایران، در یک ویدئوکلیپ در پیوند آمده است.


سردار سرتیپ 2 پاسدار احمد روزبهانی، رئیس پلیس امنیت اخلاقی ناجا


شخصی که در نمایش تلویزیونی مربوط به زنده بودن ترانه موسوی، خود را کارمند اداره ثبت احوال، معرفی ساخته بود!!!


برای بزرگنمایی، روی تصویر کلیک نمایید



تا به کی به مردم

دروغ می گویید؟!!!

خجالت دارد!!!


۱۳۸۸/۰۵/۲۹

فیلمی دردناک و تکان دهنده از رضا علامه زاده ـ بخش دوم



سندی از تجاوز


در زندان های ایران





تجاوز به زندانیان چگونه شکل گرفت

حسین فدائی در تاریخ هشتم تیرماه 88 موفق به دریافت فتوایی از خامنه ای شد که بر اساس آن هر گونه رفتاری با زندانیان از جمله تجاوز به آنها مجاز شد. فدائی از جمله خودباختگان کم مقدار استبداد است که با دریوزگی در پیشگاه دیکتاتور می خواهد راه پیشرفت را برای خود باز کند. امثال افراد بی هویت و بی ریشه ای مثل فدائی هستند که دیکتاتورها همواره از حرص بی پایان آنها برای خوش خدمتی و ارتقاء در نردبان قدرت بهترین بهره را برده و اهداف شوم خود را بر گرده این بردگان خودفروخته محقق نموده اند.

او که بهنگام روی کار آمدن جمهوری اسلامی 23 سال بیشتر نداشته برای بالا کشیدن خود از هیچ کاری فروگزار نکرده است. وی در مصاحبه ای با خبرگزاری فارس در بهمن ماه 87 آنچنان چهره دروغگو و رذلی از خود بنمایش گذاشت که اگر حکومت یک حکومت سالم بود بلادرنگ وی را از نمایندگی مجلس خلع نموده و برای رسیدگی به اکاذیبش به دادگاه می فرستاد، ولی حکومت تشکیل شده از امثال همین افراد است و چنین رفتارهایی برایشان غیرعادی نیست.

وی در این مصاحبه صدها دروغ سرهم می بافد تا از خود سابقه مبارزاتی دروغینی را جعل نماید و از آن برای بالا رفتن در هرم قدرت سودجویی کند، وی گروههای متعدد مخفی تاسیس کرده «در این فضا برای این كه ثابت كنیم مجاهدین واقعی هنوز در صحنه باقی هستند ما فكر كردیم گروهی به اسم سازمان توحیدی خلق ایران تاسیس كنیم» و قصد داشته در 20 سالگی 100 مکان مهم رژیم شاه را همزمان منفجر کند که رابط آیت الله خمینی بدست و پای وی افتاده و مانع می شود «در سال 54 تصمیم گرفتیم وارد فاز نظامی شویم و در یك روز حدود 100 مكان را منفجر و به آتش بكشیم. قبل از انجام این كار از آقای شاه آبادی سؤال كردیم ایشان 2- 3 روز فرصت خواستند بعد جواب آوردند كه حضرت امام راضی نیستند، ما به دنبال علت هم نبودیم، گفتند كه امام موافق نیست ما هم انجام ندادیم».، البته از این همه سازمان و گروه هیچ نشانی نمانده زیرا هر بار با یک اسم مستعار اعلامیه می داده اند «ما به اسم های مختلف مثل ابوذر، مقداد و.... اطلاعیه می دادیم. پای اطلاعیه هایی كه چاپ میكردیم هر دفعه یك اسم میگذاشتیم. این بار كه اطلاعیه به نام گروه توحیدی رضایی بود دستگیر شدیم و عده ای تصور كردند كه اسم گروه ما، "رضایی" است»، فعالیتهای زیادی در سر داشته اند که سرانجام منجر به اجرای تئاتری می شود که در آن تئاتر بطور مستقیم به سیاستهای شاه طعنه می زده اند! «در گروه تئاتر ما نمایشنامه اش مردم را نسبت به ظلم حاكم تحریك می كرد»، بدلیل مجهولی که برای خودش هم روشن نیست بزندان می افتد «یكی از دوستان بدون هماهنگی گروه در سربازی اسلحه ای را از اسلحه خانه می دزدد و لو می رود و ما فرار كردیم و من در شیراز دستگیر شدم»، با اینکه در شیراز دستگیر شده تنها فردی است که بدون رفتن به زندان ساواک در شیراز و تشکیل پرونده و بازجویی اولیه که روال کار بوده استثنائاً یک راست روانه اوین می شود و همه کاره زندان شده و با آن سن کم همه مبارزین قدیمی را اداره کرده و به آنها خط می داده و با وجود اینکه در زندان بوده از همانجا ترتیب تهیه سلاح برای مبارزین را می داده و علیرغم اینکه آخرین دسته زندانیان سیاسی در 30 دی 57 از زندان آزاد شدند قهرمانانه و تک و تنها در اوین باقی می ماند تا: «تا روز 22 بهمن 57 كه مردم درب زندان را شكستند ما را آزاد كردند».

حوادثی را در زندان بخاطر می آورد که هیچگاه در عالم واقعیت حتی اتفاق هم نیفتاده اند: «در سال 57 بود. بحث حقوق بشر كارتر مطرح شده بود و هیأتی از آمریكا بودند كه به سرپرستی وزیر دادگستری آمریكا برای بازدید از زندانها آمده بودند كه از زندان قصر نیز دیدن كردند. در اتاق بزرگی همه جمع شدند مسعود رجوی صحبت كرد و گفت "ما چیزی نمی خواهیم مردم ما یك حكومت دموكراتیك مثل حكومت شما میخواهند». آمریکا وزیر دادگستری ندارد و هیچ نماینده ای از آمریکا نیز در سال 57 از زندان ایران بازدید نداشته است.

وی در مصاحبه اش با خبرگزاری فارس بارها خبرنگار آنها را به اعتراض وا می دارد که اوج مچ گیری این خبرنگار از دروغ بافی های فدایی در خصوص خاطره وی از رجوی است: «من كمر درد داشتم، بهداری زندان تصمیم گرفت مرا به بیمارستان 504 ارتش ببرد با ماشینی كه دور تا دور آن بسته بود رفتیم. یك نفر دیگر را دستبند زده و كنار من بود متوجه شدم مسعود رجوی است. مجاهدین خلق در زندان تبلیغ میكردند كه روحانیون مرتجع هستند دلیلشان این بود كه روحانیون با نگهبانان زندان گفتگو و خوش و بش دارند در حالی كه ما نباید با اینها مراوده و صحبت داشته باشیم! اما در خفا به گونه ای دیگر رفتار میكردند در ماشین مسعود رجوی با نگهبانان دل میداد و قلوه می گرفت و یكسره در حال گفتگو بود. با وی داخل ماشین یك سری حرفهای مبارزاتی رد و بدل كردیم و وارد بیمارستان شدیم، قد بنده بلندتر از رجوی بود. چشم بسته روی صندلی نشسته بودیم. مسعود رجوی بلند شد چون دستبندمان مشترك بود من هم مجبور شدم بایستم. بعد متوجه شدم كه چشم او باز بوده كه توانسته اطراف را ببیند، ایستاد و با یك سرهنگ مشغول صحبت شد یادم است كه آن سرهنگ هم قد كوتاهی داشت».

خبرگزاری فارس: «چگونه متوجه شدید؟ با چشم بسته چطور او را دیدید؟» اما فدایی كه در پررویی و دریدگی چیزی كم ندارد بلافاصله جواب می دهد: «لباس بلوزم(!) را روی سرم انداخته بودند كه جایی را نبینم چون از نظرقد و اندازه از آن دو نفر بلندتر بودم چون دستبندمان مشترك بود من هم مجبور شدم بایستم و توانستم آنها را ببینم».

فدائی با همین روحیه پاچه خواری توانست در سال 58 خود را بعنوان خدمتگزاری شیفته وارد زندان اوین کرده و بعنوان بازجو در بند 209 مشغول بکار شود. وی بعد از مدتی بدلیل تندرویها و شکنجه های وحشیانه و کشتن 2 نفر از زندانیان زیر شکنجه بدون اینکه مجازات شود از شغل بازجویی مرخص و به رشد قارچ گونه خود در حکومت ادامه داد، وی در حال حاضر بر یک امپراتوری مالی شخصی حکومت می کند و وحشت اینکه در صورت بروز تغییراتی در حکومت این ثروت بادآورده از کفش برود حاضر به انجام جنایاتی شد که نام ننگینش را با لعنت و نفرین ابدی در هم آمیخت.

تصور کنید که چنین فرد شیفته قدرتی را به مسئولیت شکنجه گاه کهریزک بگمارند، وی برای خودنمایی و چاپلوسی چه وحشیگری هایی که نخواهد کرد.

فدایی بعنوان فرمانده اردوگاه کهریزک تلاش کرد تا چنان خوش خدمتی نسبت به ارباب نشان دهد تا بلادرنگ وی را به مقاماتی عالی تر منصوب نمایند. او به همراه طائب گزارشی از زندان کهریزک و اعترافات زندانیان تهیه نموده و به محضر رهبر رفته و از وی کسب تکلیف نمودند که با توجه به قصد اغتشاشگران برای سرنگونی رهبر و برچیدن ولایت فقیه حکم آنها چیست و خامنه ای نیز حکم بر محارب و مرتد بودن این افراد داد تا دست بازجویان از هر حیث باز باشد. یکی از جنبه های این حکم به ارتداد این است که زندانیان عنوان زندانی را از دست داده و عنوان برده پیدا می کنند و احکام بردگان و کنیزان بر آنها جاری می شود.

رفتارهایی که حکومت از خود بُروز می دهد بر پایه نحوه تفکر و اعتقاداتی است که دارد. همانگونه که خامنه ای با تکیه بر اینکه رای یک اقلیت صالح و آگاه بر رای اکثریت ناصالح و ناآگاه برتری دارد و بهمین دلیل به خود اختیار می دهد که برای حکومت مصلحت اندیشی کرده و آن فردی که مصلحت حکومت است را از صندوقهای رای بیرون بکشد، در مورد وابسته بودن اغتشاشات به بیگانگان و دشمن و محارب بودن اغتشاشگران نیز بر اساس دیدگاه های خود عمل خواهند کرد. باید دید که نحوه برخورد حکومت با چنین افرادی بر چه اساسی است:
«اگر امر دائر شود بین اینكه دشمن شكست خورده را بكشند یا اسیرش كنند، كدام انسانی تر است؟ دشمنی كه اسیر شده اگر او را آزاد بگذارند باز همان فتنه را به پا خواهند كرد، اما اگر وی را بكشند ادامه حیات و بازگشت به رویش بسته می شود، ولی اگر برده باشد ممكن است تدریجاً در دارالاسلام تربیت شود و به صورت انسان شایسته ای درآید. به هر حال مسأله بردگی فیال جمله در اسلام پذیرفته شده است و ما از آن دفاع میكنیم. (مصباح یزدی)

حكم بردگی تنها منحصر به حاضران در میدان جنگ یا نظامیان نیست، بلكه كلیه ساكنان دارالحرب اعم از نظامی و غیرنظامی، زن و مرد، كودك و كهنسال مشمول حكم فوق هستند. یك برده، غلام و كنیز ملك مولای خود هستند و مالك شرعاً مجاز است هرگونه صلاح میداند در ملك خود تصرف كند. در هیچیك از تصرفات مولی رضایت مملوك شرط نیست. مالكیت مرد نسبت به برده مؤنث در حكم ازدواج با وی است. بنابراین هرگونه استمتاع (بهره برداری) جنسی مرد از كنیزانش جایز است. در این روابط جنسی اولاً رضایت زن مطلقاً لازم نیست، ثانیاً لازم نیست كنیز مسلمان یا از اهل كتاب باشد، حتی اگر كنیز كافر و مشرك هم باشد، این روابط مجاز است. (العروة الوثقی)

خامنه ای در حقیقت با دادن این حکم، دست جلادان کهریزک و اوین و سایر شکنجه گاه ها را باز گذاشت تا هر کاری دلشان می خواهد با بردگان و کنیزان بکنند که تجاوز به آنها هم جزئی از این حکم بود تا بقول مصباح یزدی «تدریجاً در دارالاسلام تربیت شود و به صورت انسان شایسته ای درآیند».

تقریباً از دهم تیرماه با استناد به حکم خامنه ای و بکارگیری مزدوران عرب لبنانی و فلسطینی که برای گذراندن دوره های نظامی در ایران هستند سیاه ترین و تلخ ترین و شنیع ترین برگهای تاریخ جمهوری اسلامی ورق خورد و زندانیان بطور گسترده ای مورد تجاوزهای وحشیانه قرار گرفتند.

متاسفانه شهید محسن روح الامینی نیز یکی از قربانیان این حکم بود و مقاومت سرسختانه وی در برابر این بی حرمتی به کشته شدن وی انجامید.

مدافع سرسخت این روش شکنجه و تحقیر شخصیت، شخص طائب فرمانده بسیج است و وی اخیراً بعد از نامه افشاگرانه کروبی به پاسخ گویی برآمده و اظهار نموده که تجاوز به زندانیان فقط از راه شهادت 4 شاهد عادل قابل اثبات است که نشان می دهد این افراد تا چه حد سقوط اخلاقی کرده اند و از اعمال ننگین خود بوحشت افتاده اند. طبق این نظریه طائب اگر روزی دختر وی با سر و وضع آشفته و اندامی مجروح به خانه آمده و برای پدرش تعریف کند که توسط افرادی ربوده و مورد تجاوز قرار گرفته است، اولین سئوال طائب از وی این خواهد بود که آیا در صحنه تجاوز 4 شاهد عادل وجود داشت؟ اگر نتوانی 4 شاهد عادل معرفی کنی 80 ضربه شلاق خواهی خورد!

وحشت حکومت از افشای این جنایت شرم آور بحدی بوده که بطور گسترده ای نسبت به آن واکنش نشان داده و همه افراد خودشان را وادار نموده اند که این رخداد شوم را از پایه و اساس تکذیب کنند و همزمان کروبی و افشاگران را تهدید کنند. اظهارات طائب و سایر خائنین نشان می دهد که راه هر گونه پیگیری بسته است. هر فردی که مراجعه نموده و شکایت کند که به وی در زمان بازداشت تجاوز شده شکایتش را بشرطی قبول می کنند که 4 شاهد عادل داشته باشد و در غیر این صورت 80 ضربه شلاق هم خواهد خورد. بی شرمانه تر از این برخورد را هم می توان سراغ داشت؟

مبنای احکام دادگاه های انقلاب و حکام شرع در 99 درصد حکم هایی که صادر می کنند بر اساس «علم قاضی» است که در قانون گنجانده اند، علم قاضی که عقب افتاده ترین قانون و ظالمانه ترین روش قضاوت است به قاضی این اختیار را می دهد که اگر برای وقوع جرمی، خود متهم اقرار نکرد و شاهدی هم وجود نداشت و از طریق دیگری هم نتوانستند آن اتهام را ثابت کنند قاضی بر اساس میل شخصی و توصیه بازجویان(علم قاضی) حکم به محکومیت خواهد داد. هزاران فقره اعدام و زندان و شلاق در این نظام صرفاً بر اساس علم قاضی صادر شده ولی برای احقاق حقوق افرادی که به اسارت این ظالمین درآمده اند 4 شاهد آنهم از نوع «عادل» لازم است.

همه ایرانیان با هر عقیده و مرامی که دارند باید قربانیان این فاجعه را برادران و خواهران خود دانسته و این اهانت را اهانت به ناموس خود بدانند و این رفتار را بشدت محکوم و جنایت حکومت را در تمام دنیا فریاد زده و خواستار محکومیت آنها و مجازات همه متجاوزین شوند.

دیر نیست روزی که فدایی ها و طائب ها در محضر عدالت محاکمه شوند و آنروز اگر از این افراد سئوال شود که آیا باید با شما بر اساس قوانین شرعی و قانون مجازات اسلامی(متعلق به جمهوری اسلامی) رفتار شود پاسخ خواهند داد که خیر، باید ما را بر اساس قوانین بین المللی و حقوق بشر و روال انسانی محاکمه و مجازات کنید. البته من در مقامی نیستم که به این افراد بگویم بر اساس چه قانونی محاکمه و مجازات خواهند شد ولی این وعده را می دهم که دادگاه های آنها علنی و عمومی خوهد بود و این تنها شکنجه ای است که باید تحمل کنند تا در چشمان فرزندان و بستگانشان بگویند از جنایت های کهریزک و آنچه با فرزندان این ملت روا داشتند.


شیوه سخن در بیان شایستگی یک تن از وزرا توسط رییس جمهور خود خوانده




کهین در سخن اینچنین گفته اند: طرف را به ده راه نمی دادند و او سراغ خانه کدخدا می گرفت!

حال سرنوشت ما است، کسی که هیچ ارزشی در برابر مردم کشورش ندارد، بر سریر نشسته و آنان به سخره می گیرد!!!!


۱۳۸۸/۰۵/۲۸




بمنظور تحت فشار گذاشتن دژخیمان کودتاگر

برای آزادی دلبندانمان که در اسارتگاه اوین دربندند، همه با هم یک صدا همراه خانواده های قربانیان و اسیران به اوین می رویم.

وعده سبزمان

آدینه سی ام/30 امرداد

ساعت 11 صبح

مقابل زندان مخوف اوین تهران


پشت پرده اسرار بازجویان

هدایت تیم های بازجویی یکی از کارهای مورد علاقه خامنه ای است که وقت زیادی روی آن می گزارد و حتی گاهی بخاطر آن، برنامه عادی ملاقاتهایش را برهم می زند، اینکار برای وی مثل یک سرگرمی، یک حل جدول، یک ماجراجویی پلیسی و یک وسیله خود ارضایی شده است. کسانی که رابطه مستقیم رهبر با تیمهای وحشی بازجویی را می دانند نمی توانند تصور کنند که بازجویان بدون دستور مستقیم رهبر، نوع شکنجه ها را سرخود انتخاب نمایند و با توجه به ارائه منظم گزارشات بازجویی توسط بازجویان به رهبر، مشخص است که فقط شخص وی در مورد انتخاب روش بازجویی که شلاق باشد یا دستبند قپانی یا شکنجه دارویی یا شوک الکتریکی و یا تجاوز جنسی تصمیم می گیرد. واکنش شدید حکومت به موضوع تجاوزها نیز از همینجا سرچشمه می گیرد. در حالیکه ساده ترین کار این است که اعلام کنند هر کسی مدعی است در زندان به وی تجاوز شده بیاید و شکایتش را مطرح کند تا رسیدگی شود، آنرا طوری رد می کنند و برای اثباتش شرایط (ارائه 4 شاهد عادل) می گزارند که راه بکلی بسته شود. دلیل اینکه باید همه آزادیخواهان روی بحث شکنجه و بخصوص تجاوز تمرکز نمایند این است که در اثر این فشارها سرانجام دستور دهنده اصلی این اقدامات ضد انسانی برای همگان مشخص شود. اگر بازجویان را فرزندان شیطان بدانیم باید در جستجوی پدر زمینی آنها برآمد و هویت وی را برملا کرد. حکومت متناسب با فشار عقب نشینی می کند، ابتدا اعلام کردند که همه جنایات زیر سر دو نفر درجه دار نیروی انتظامی در کهریزک بوده، فشارها بیشتر شد و اکنون اعلام شده 12 نفر که در بین آنها یک قاضی شرع (معاون امنیت دادستانی) هم وجود دارد قربانی می شوند. اگر فشار قطع نشود تعداد افراد قربانی بیشتر شده و منصب آنها هم بالاتر می رود. اینکه به نفر آخر و اصلی برسیم بستگی به فشاری دارد که در روزهای آینده روی حکومت بیاوریم. شلاق، بدست بازجو بالا می رود ولی در این لذت فقط او تنها نیست، شریکان وی نیز بهمان اندازه در این لذت شیطانی سهیم هستند و با قدرت همه آنها است که شلاق فرود می آید. آنکه به بازجو دستور می دهد، آنکه حکم می دهد، و آنکه از نتیجه کار بازجو سود می برد. و در همه این 30 سال آنچه فراوان بوده خوراک بازجوها. همواره اطاقهای بازجویی پر بوده از انسانهای ایرانی که هر کدام با انگی متفاوت به آنجا آورده شدند ولی سرنوشتشان یکسان بود. اولین کسی را که ...

ضرب و شتم شدید دکتر دادخواه در زندان

یک منبع آگاه به «موج سبز آزادی» خبر داد که دکتر محمدعلی دادخواه، وکیل دادگستری که از تاریخ 17 تیرماه در بازداشت به سر می‌برد، در زندان به شدت مورد ضرب و شتم قرار گرفته است.

این منبع آگاه به موج سبز آزادی گفت: آقای دادخواه برای اعتراف علیه کانون مدافعان حقوق بشر مبنی بر اینکه اعضای این کانون خائن هستند، به شدت زیر فشار بوده است.

به گفته این منبع آگاه، بازجویان علاوه بر ضرب و شتم شدید دکتر دادخواه، او را از طبقه سوم یک راه پله مارپیچ به سمت پایین هل می‌دادند و سپس در حین سقوط او را می‌گرفتند.

این منبع تاکید می‌کند که آنها چندین بار این شکنجه وحشیانه را بر آقای دادخواه اعمال کرده‌اند، اما به‌رغم همه این فشارها، دکتر دادخواه زیر بار اعترافات مورد نظر بازجویان نرفته است.

گزارش موج سبز آزادی همچنین حاکی است، همزمان با این فشارها کودتاگران در تلاش‌اند تا با دستگیری مجدد دختر دکتر دادخواه، وی را برای اعترافات دروغین تحت فشار قرار دهند. آنها حتی یک بار نیز به دروغ به آقای دادخواه گفته‌اند که دخترش را بازداشت کرده‌اند.

لازم به یادآوری است که ملیحه دادخواه به همراه پدرش و تعدادی دیگر از همکارانش در موسسه حقوقی راد، در روز چهارشنبه ۱۷ تیرماه توسط مامورین لباس شخصی بازداشت شد. اما همان شب و پس از انتقال به کلانتری نیلوفر، همگی آنها به جز محمدعلی دادخواه آزاد شدند.

دکتر دادخواه نیز پس از تحمل یک ماه حبس در سلول انفرادی، در روز ۱۷ مرداد ماه به بند عمومي زندان اوين منتقل شد.

موج سبز

تهدید احزاب حامی موسویبرای جلوگیری از تشکیل جبهه سبز

حميدرضا فولاد‌گر عضو كميسيون ماده 10 احزاب می‌گوید: اين كمسيون به احزابی كه قصد دارند در زير‌مجموعه جبهه سياسی موسوی فعالیت کنند، تذكر و اخطار كتبی داده و در نهايت مجوز آنها را توقيف خواهد كرد.

وی این سخنان را درپی جلسه امروز کمیسیون ماده 10 احزاب برای بررسی روند کار برخی احزاب و تشکل‌ها بیان کرده است.

محمود عباس‌زاده مشکینی، دبیر کمیسیون ماده 10 احزاب نیز اعلام کرد که مجموعه عملکردها، بیانه‌ها و مواضع سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی و حزب مشارکت ایران اسلامی مورد بررسی قرار گرفته و براساس قانون فعالیت احزاب به این تشکل‌ها اخطار داده شده است.

حزب مشارکت روز گذشته در بیانیه‌ای ز مهدی کروبی به‌خاطر نامه مربوط به شایعه تجاوز جنسی در بازداشتگاه‌ها، حمایت کرد.

حمیدرضا فولادگر که نمایندگی مردم اصفهان در مجلس را نیز برعهده دارد می‌گوید: موسوی درصورتی می‌تواند برای تشکیل جبهه سیاسی درخواست صدور مجوز کند که «اظهارات گذشته خود را در مورد عدم مشروعيت دولت دهم پس بگيرد و به مشروعيت دولت منتخب مردم اذعان كند.»

وی همچنین در راستای تشکیل‌نشدن جبهه سیاسی موسوی، ادعا کرده است که کمیسیون ماده 10 احزاب براساس قانون می‌تواند، در صورتی که احزاب و تشکل‌هایی بخواهند عضو جبهه سیاسی شوند که دولت را نامشروع می‌داند، در چند مرحله اخطار، تذكركتبی و حتی توقيف و لغو مجوز حزب را ارائه کند.

این عضو کمیسیون ماده 10 احزاب «لازمه فعاليت سياسی موسوی را تميكن به قانون» عنوان کرده و گفته است «اگر موسوی اظهارات غيرقانونی خود مبنی بر عدم مشروعيت دولت دهم كه منتخب ملت ايران است را تكرار كرده و به رای مردم تمكين نكند، با مخالفت قانون برای فعاليت روبه‌رو خواهد شد.»

گفتنی است چندی پیش و با آغاز طرح تشکیل جبهه سیاسی موسوی، مطالب فراوانی در مورد ابطال مجوز تشکل‌های سیاسی اصلاح‌طلب از جمله مجمع روحانیون مبارز، جبهه مشارکت ایران اسلامی و سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی مطرح شده بود.

اکنون و با آغاز فعالیت تشکیلاتی که موسوی نام آن را «راه سبز امید» اعلام کرده، بار دیگر فشارها بر احزاب اصلاح‌طلب حامی موسوی گسترش یافته است.

مهديه محمدی، همسر احمد زيدآبادی: زيدآبادی ۳۵ روز در يک ’’قبر‘‘ بود

خبر بستری شدن احمد زيدآبادی و فيض‌الله عرب‌سرخی دو تن از فعالان سياسی بازداشت‌شده در بيمارستان و نيز تشکيل نشدن دادگاه اين افراد در روز چهارشنبه ۲۸ مرداد، گمان‌ها در مورد شکنجه اين زندانيان را تقويت کرده است.

روز سه‌شنبه ۲۷ مرداد، برخی از سايت‌ها از وخامت حال احمد زيدآبادی و فيض‌الله عرب‌سرخی در زندان خبردادند. به نوشته‌ی پايگاه اينترنتی ’’موج سبز آزادی‘‘ ظاهرا اين دو تن به خاطر حضور در دادگاه تحت فشار قرار گرفته و مورد ضرب و شتم واقع شده‌اند. اين سايت همچنين از اعتصاب غذای زيدآبادی خبر داد.


مهديه محمدی همسر زيدآبادی روز دوشنبه ۲۶ مرداد توانست برای اولين بار پس از ۵۳ روز همسرش را در زندان ملاقات کند. البته اين ملاقات در خارج از ساعت اداری و در حالی صورت گرفت که هيچ‌کدام از ماموران اوين و کارمندان در محل کارشان حضور نداشتند و سالن ملاقات کاملا خالی بوده.


محمدی می‌گويد در آن روز حال زيدآبادی خوب بوده و طوری نبوده که بخواهد در بيمارستان بستری شود اما وی از اعتصاب غذای ۱۷ روزه همسرش در زندان خبر داد.


به گفته‌ی وی زيدآبادی بلافاصله پس از بازداشتش در نيمه‌شب و انتقالش به سلول انفرادی بند ۲ الف، اعلام اعتصاب غذا می‌کند ولی تا ۱۷ روز هيچکس حتی در سلول او را باز نمی‌کند. مهديه محمدی می‌گويد:


«درتمام طول اين هفده روز هيچ احدی سراغش نرفته. يعنی در اتاقی يک متر در يک مترونيم تنها بوده. می‌گفت هيچ صدايی آنجا نمی‌آمده. اصطلاحی که به کار برده اين که دقيقاً مثل يک قبر بوده. اين اصطلاحی‌است که همه‌ی اين آقايان و خانم‌هايی که خانواده‌هايشان رفتند ملاقاتشان، به‌کار برده‌اند. جايی بوده که مثل يک قبر بوده. هيچ صدايی نمی‌آمده و هيچ احدی را ظرف اين هفده روز نديده».


همسر زيدآبادی به نقل از وی می‌گويد که پس از ۱۷ روز در حالی که تقريبا نيمه‌بيهوش بوده او را به بهداری منتقل می‌کنند و پزشک آنجا به وی توصيه می‌کند که اعتصاب غذايش را بشکند چرا که هيچکس صدای او را نخواهد شنيد و هيچکس حتی نمی‌د‌اند او در کجاست.


بعد از شکستن اعتصاب غذا، زيدآبادی را دوباره به همان سلول قبلی منتقل می‌کنند جايی که به گفته‌ی خودش غيرقابل توصيف بوده. زيدآبادی به همسرش توضيح می‌دهد که پس از چند روز دچار جنون شده و حتی قصد خودکشی داشته است. مهديه محمدی می‌گويد: «خودش می‌گفت دچار جنون شدم. يعنی يک حالت توهم پيدا کرده بود و همه‌اش داد و فرياد می‌کرده. اصلاً می‌گفت به فکر اين بودم که يکجوری خودم را از بين ببرم. ولی هيچی پيدا نمی‌کردم که خودم را بکشم. و بعد ديگر شروع کرده داد و بيداد و سروصدا. بعد که ديدند دارد ديوانه می‌شود، آمدند او را بردند يکجای ديگر که نمی‌دانم آن جای جديد کجاست».


دکتر احمد زيدآبادی، عضو سازمان ادوار تحکيم وحدت، روزنامه‌نگار و تحليلگر سياسی همچنان در سلول انفرادی است با اين تفاوت که بازجويی می‌شود و حداقل در روز با يک انسان ديگر که بازجوی اوست ارتباط دارد. به او کتاب وصيت‌نامه آيت‌الله خمينی را داده‌اند و در مجموع به همسرش گفته که وضعيت سلول فعلی او با سلول قبلی قابل مقايسه نيست.


او همچنين به همسرش گفته «مرا مجبور کرده‌اند در دادگاه روز چهارشنبه شرکت کنم و بگويم که زندگی سياسی‌ام را کنار خواهم گذاشت».


هيچکس نمی‌داند عرب سرخی کجاست


فيض‌الله عرب‌سرخی عضو سازمان مجاهدين انقلاب اسلامی زندانی ديگری است که اين‌روزها خبر بستری شدنش در بيمارستان شنيده می‌شود. ’’نوروز‘‘ پايگاه خبری جبهه مشارکت نوشته که وی پس از سر باز زدن از حضور در دادگاه مورد ضرب و شتم قرار گرفته و هم‌اکنون در بيمارستان بقیةالله تهران بستری است.


مريم قدس همسر عرب‌سرخی می‌گويد هيچ اطلاعی از وضعيت همسرش ندارد و ۴۴ روز است که نه می‌داند او کجاست و نه هيچکس خبری از وی دارد. او می‌گويد: «آقای خداياری که آزاد شدند و من ديشب رفتم ديدمشان، اصلاً نمی‌دانست که عرب‌سرخی زندان است. تا من را ديد گفت، آقای عرب کجا هستند؟ گفتم، ايشان هم که زندان هستند، با شما هستند. گفت من نمی‌دانستم. يعنی اينها آنجا کاملاً در قرنطينه‌ی خبری هستند و هيچ کدام اصلاً نمی‌دانند در چه وضعی هستند. فقط مثلا بازجوها روزهای آخر می‌گفتند که اصلاً قسمت آنها قسمت ديگری است، بخش ديگری است که ما اصلاً اطلاعی نداريم. يعنی حتا وزارت اطلاعات و قوه قضاييه هم ظاهراً اطلاعی ندارند».


خانم قدس می‌گويد که در مراجعه يکی از بستگانشان به بيمارستان بقیة‌الله برای پيگريی وضعيت همسرش به او گفته شده که چنين شخصی در اينجا بستری نيست.


وی ادامه می‌دهد که عليرغم خواست قلبی‌اش گويا ناچار است که خبر مصدوم شدن همسرش را تاييد کند: «اين خبر را مجبورم ناخواسته تأييد کنم. اگرچه دلم نمی‌خواهد تأييد کنم ولی لابد بلايی سرش آمده که اصلاً اينها نمی‌خواهند حتا صدايش شنيده بشود، نمی‌خواهند ديده بشود. من به‌عنوان همسر ايشان طبيعی است که نگران می‌شوم».


وکلا هم بی‌خبرند


وکلای مدافعان اين زندانيان تا به حال نه اجازه‌ی ملاقات با آنان را داشته‌اند و نه حتی توانسته‌اند پرونده‌ی موکلانشان را ببينند. اين وکلا حتی هنوز نتوانسته‌اند وکالتنامه‌شان را به امضای موکلان برسانند.


مهديه محمدی می‌گويد در حالی که روز دوشنبه زيدآبادی به او گفته که چهارشنبه در دادگاه حاضر خواهد شد، وکيل او اصلا هيچ اطلاعی از برگزاری دادگاه نداشته است. وی می‌گويد: «آقای شريف گفتند با برگزاری اين دادگاه من اصلاً حضور پيدا نمی‌کنم. برای اين که وکيل بايد حداقل يک يا دو هفته قبل خبر داشته باشد. من بايد پرونده را بخوانم، بايد لايحه روی پرونده بگذارم و بتوانم دفاع کنم. ولی اگر قرار باشد اين طوری برايشان دادگاه بگذارند، من حضور پيدا نمی‌کنم. چون آقای شريف هنوز حتا نتوانسته وکالتنامه‌اش را به امضای آقای زيدآبادی برساند».


همسر عرب‌سرخی نيز از تلاش‌های وکيل همسرش برای امضای وکالتنامه و بی‌اثر بودن اين تلاش‌ها تا کنون می‌گويد: «آقای دکتر نعمت احمدی وکيل‌شان هست که من تا هفته‌ی پيش هم که با ايشان تماس داشتم متأسفانه حتا موفق نشده بودند وکالتنامه را به قاضی تحويل بدهند. ظاهراً قاضی‌ پرونده‌ی همسرم، محمد‌زاده نامی است که بعد از چند ساعت که آقای احمدی جلوی اوين معطل بودند، گفته الان وقت ندارم و نمی‌توانم ببينم و امضای قاضی حداد را هم نمی‌شناسم! بعد ايشان گفته که خب من فردا بيايم؟ گفتند، نه من فردا هم نمی‌آيم و بايد در يک تشييع جنازه‌ شرکت کنم. تا چند روز پيش که اطلاع دارم، هنوز نتوانسته بودند که اصلاً وکالتنامه را تحويل ايشان بدهند. يعنی بعد از چهل و خرده‌ای روز».


بی‌خبری از ساير فعالان سياسی زندانی


در همين حال اخباری مبنی بر وخامت حال سعيد حجاريان، عضو جبهه مشارکت نيز منتشر شده است. وی که به علت سوءقصد ۱۰ سال پيش، روی صندلی چرخدار می‌نشيند و قادر به تکلم درست نيز نيست، به يک ساختمان خالی در يک منطقه نظامی منتقل شده و خانواده‌اش تنها يک بار توانسته‌ با او ديدار کند. اعضای خانواده‌ی حجاريان با چشم‌های بسته به محل اقامت وی برده شده‌اند بنابراين نمی‌دانند که اين ساختمان در کجا قرار دارد.


شب گذشته نيز تعدادی موتورسوار به در خانه‌ی حجاريان مراجعه کرده و زنگ در را به صدا درآورده‌اند اما اهالی خانه در را به روی آنان باز نکرده‌اند.


مصطفی تاجزاده عضو ديگر سازمان مجاهدين انقلاب اسلامی نيز جزو کسانی است که تا به حال هيچ خبری از او منتشر نشده و خانواده‌اش در بی‌اطلاعی کامل به سر می‌برند.

فخرالسادات محتشمی همسر حجاريان می‌گويد هربار که برای ملاقات می‌روند به آنها گفته می‌شود که چون هنوز بازجويی از وی ادامه دارد، بنابراين ممنوع‌الملاقات است. اين در حالی است که بسياری از کسانی که با خانواده‌هايشان ملاقات کرده‌اند همچنان تحت بازجويی هستند. محتشمی می‌گويد اين امر نشان می‌دهد که پرونده‌ی همسرش هيچ موردی نداشته و تنها سعی بر پروند‌ه‌سازی او می‌شود.


هيچ فريادرسی نيست


ظاهرا خانواده‌ی اين افراد از پيگيری وضعيت زندانيانشان در سيستم قضايی ايران نااميد شده‌اند. آنها می‌گويند هيچ کس نيست که به فرياد ما برسد.


مهديه محمدی همسر زيدآبادی می‌گويد: «من واقعاً از هر انسانی که يک‌ذره وجدان دارد می‌خواهم که به داد ما برسد. فاصله‌ی مرگ و زندگی شوهران ما مثل يک مو باريک است. باور کنيد ما به راحتی آقای زيدآبادی را از دست داده بوديم. يعنی ايشان با آن اعتصاب غذا می‌توانسته از بين برود. با آن حالت جنون می‌توانسته خودش را بکشد. و من نمی‌دانم، واقعاً هيچ احدی نيست به داد ما برسد و ما را از اين شرايط نجات بدهد؟»


مريم قدس همسر عرب‌سرخی با اشاره به گذشته‌ی شوهرش و زحماتی که وی برای استقرار جمهوری اسلامی کشيده می‌گويد: «هيچکس انتظار ندارد با کسانی که بچه‌های خود اين انقلاب بودند اين طور رفتار شود. همسر من برادر دو شهيد است. عمری برای همين نظام کار کرده. خيلی زشت است. بازتاب‌های خوشايندی نخواهد داشت. اين را می‌گويم چون می‌دانم مسئولين هم حتماً می‌بينند و گوش می‌دهند، بلکه به هرحال به خودشان بيايند».


نويسنده: ميترا شجاعی

تحريريه: کيواندخت قهاری