۱۳۸۸/۰۵/۰۸

نامه آيت الله پسنديده برادر آیت الله خمينی به وی در تاريخ ۱۵ مرداد ۱۳۶۲

شما چگونه بر مسند ولایت مینشینید؟ آن سادات عالیقدری را مثل حاج آقا حسن قمی، سبط آن افتخار ازلی تشیع، حاج آقا حسین قمی طاب ثراه و آقای حاج سید کاظم شریعتمداری، مرجع بر حق شیعه مولا علی را به آن خفت خانه نشین می کنید و مرجعیت را از آنها سلب می کنید، از آنها که خود با اشک و ناله های من بیست سال پیش حکم مرجعیت شما را امضاکردند و به شاه دادند تا از آزار و توهین به شما ممانعت شود.شما خود بهتر از هر کسی می دانید که من از ابتدا با مداخله روحانیون در امور کشوری و لشگری مخالف بودم و به شما گفتم وقتی ما مصدر کار شویم اگر کارها مطابق خواست مردم نباشد همه نفرت متوجه ما خواهد شد و در نهایت اسلام ضرر خواهد دید .آیا امروز نتیجه ای بجز این حاصل شده است؟ این مردمی که در راه اسلام از جان می گذشتند و در زمان شاه از فکلی و بازاری و دانشجو و زن، شعایر دینی را محترم میداشتند، امروز نه به دین توجهی دارند و نه برای شعایر دینی ارزشی قایلند. آنها میگویند اگر دین این است که اولیا جمهوری اسلامی اعمال می کنند بهتر است ما کافر باشیم و اصلا اسم مسلمان روی ما نباشد.با سیاستهای غلط جمعی منبری و مدرس که از اداره خانه خودشان هم عاجزند، امروز ایران به نهایت ذلت و خواری در دنیا افتاده است. حتی یک دوست برای ما باقی نمانده است. من با چند روحانی شیعه پاکستانی اخیراحرف میزدم آنها از وضع ایران گریه می کردند و می گفتند در کشور ما سابق شیعه مقام و ارزشی داشت ولی حالا ما تا اسم تشیع را می آوریم، می گویند لابد مثل ایران.

آقای حاج آقا صدر به من می گفت مردم لبنان، که در غیبت آقا موسی صدر چشم به ایران داشتند امروز خیلی از ایران زده شده اند. این چه معنا دارد که ما اسلحه از اسراییل بخریم و بعد از جنگ با اسراییل و تحریر جنوب لبنان سخن بگوییم.بنده در مورد جنگ و مسایل آن حرف نمی زنم که خود مثنوی هفتاد من کاغذ است، فقط می گویم آیا به گوش شما نمی رسد که بعضی از نور چشمیها چه دست اندازیها به بیت المال مسلمین به اسم و جنگ و کمک به جنگ زدگان کرده اند.بیش از ۳ ماه است بنده برای دیدن شما وقت خواسته ام ولی دفتر شما مرتب می گویند وقت ندارید. آنوقت هر روز ملای فلان ده و دادستان بهمان قصبه را به حضور می پذیرید. چون لابد به جز مدح و ثنا نمیگویند و بدبختانه شاید چون خداوند تبارک به من لسان مداحی نداده حتی باید از برادر خود محروم بمانم.بنده گمان دارم که با ارسال این نامه لابد تضییقات و گرفتاریها برای ما بیشتر خواهد شد ولی چون چند روزی است که حس می کنم هر لحظه ممکن است که حق تعالی آرزویم را اجابت کند و اجازه ترک این جهنم فانی را عنایت فرماید، لذا به عنوان وصیت یا توصیهو یا خداحافظی برادری با برادرش این جملات را نوشتم..شما وصیت نامه می نویسید و برای خود جانشین تعیین می کنید پس چرا یکباره اسمش را نمی گذارید سلطنت اسلامی به جای جمهوری، مگر رسول اکرم جانشین توی وصیت نامه تعیین کرد؟ بجز اینکه مولا علی را که معصوم و منتخب الهی بود به مردم عرضه داشت. شما کدام معصوم را در اطرافتان می بینید؟ شیخ علی مشکینی را که کراهت نفس او کاملا از منظرش هویداست ؟بله کدام معصوم را دیده اید؟۱۴ قرن مردم تشخیص می دادند که کدام مرجع اعظم است و کدام یک از علما قابل احترام و اعتماد.حال روزنامه ها یک روزه یک شیخ را آیه العظمی می کنند و دیگری را افقه الفقها.آن شیخ گیلانی جلاد آیت الله می شود و دسته دسته ثقه الاسلام و حجه الاسلام از کارخانه حکومتی بیرون می آید.اسمش را هم گذاشته اند حکومت جمهوری اسلامی، و مسرورید که حکم خدا را در زمین اجرا کرده اید؟خوشا به سعادت آنها که همان روزهای نخست رفتند و این روزها را ندیدند.من نیز دیر و زود می روم تنها وحشتم برای شماست.خداوند همه را به راه راست هدایت کند.

ناله ها از هر سو به گوش می رسد و نفرينش به ارباب عمايم عالمی را گرفته است. براساس آنچه هر روز مشاهده می کنيم و آن چيزهايی که به گوش ما ميرسد و خودمان احيانا در جريان آن قرار می گیریم، مردم هر ساعت دست به آسمان دارند و آرزوی بازگشت اوضاع گذشته را می کنند.آيا اين ناله ها را شما می شنويد؟ يا ماشاالله با حصاری که دور شما کشيده اند، شما هم حکايت آن چوپان را داريد که گرگ به گله اش زده بود ولی او بی خبر مشغول دوشيدن ميش مورد علاقه اش بود و هيچ از جای نجنبيد تا لحظه ای که گرگ سراغ خودش آمد. اول ميش او را به پنجه ای دريد بعد هم خودش را...روزی که در خمین و به دستور حزب جمهوری و با تمهید و توطئه ای که گمان ندارم بدور از اطلاع شما بوده، عمامه از سر من کشیدند و از هیچ اهانتی ابا نکردند، من ذره ای گلایه نکردم، که روزگار جدمان پیش چشم بود.روزی که آن سید بیچاره را که فقط قصد خدمت داشت و خود شما صد بار گفته بودید که از فرزند به من نزدیکتر است، با آن افتضاح از رياست جمهوری خلع کردند و یک بدبخت بد عاقبت را که اداره یک کاروانسرا هم از عهده اش برنمی آید به ریاست جمهوری این مملکت بزرگ و معتبر تعیین کردند، به شما گفتم این شیاطین قصد دیگری دارند و می خواهند از این عروسک برای اجرای مقاصد خود استفاده کنند.اما شما به جای گوش دادن به این حرفهای مصلحانه رو در هم کردید و حتی حرمت برادر بزرگ را هم رعایت ننمودید. من که مثل عقیل بن ابوطالب مال و جا و مقام نخواسته بودم که شما حکم به داغ کردن دلم دادید و سر پیری اهانتی به من روا داشتید که در زمان شاه هم کسی جرات اعمال آن را نداشت..روزی که دستور دادید همه صندوقها را به نام علی آقا خامنه ای باز کنند، من و دو سه آدم دلسوز که حداقل یکیشان، یعنی شیخ علی آقا تهرانی بیست سال شاگرد خاص و مورد محبت شما بود، به شما نوشتیم که این انتخاب ایران را بر باد میدهد، گوش نکردید وحالا میبینید آنچه نباید میدیدید.این همه خونها ریخته شد، اینهمه جنایات وقوع پیدا کرد که از ذکر آن به خود میلرزم که مبادا قطره ای از این خونها به سبب اخوت (برادری) من و شما دامن مرا بگیرد، فقط برای اینکه شما به جای گوش سپردن به آنها که هم به اسلام و هم به ایران علاقه مند بودند، گوش به شیاطین دادید.

۲۵ شوال ۱۴۰۳ قمری قم
مرتضی پسندیده

خروج محموله ای به ارزش هیجده میلیارد دلار و نیم با کامیون از ایران به ترکیه

اداره گمرگ کشور ترکیه از کشف یک محموله به ارزش هیجده و نیم میلیارد دلار در یک کامیونت باری خبر داد. این محموله که بیست تن طلا و هفت و نیم میلیارد دلار امریکایی پول نقد را شامل می شود، جمعاً هیجده و نیم میلیارد دلار توسط بازرسی گمرک ترکیه در آنکارا برآورد شده است.


این موضوع در محافل خبری ترکیه بازتاب بسیار گسترده ای در پی داشته و گفتنی است اردوغان نخست وزیر آن کشور نیز شخصاً اعلام نظر در این باره کرده است.


این ثروت با یک کامیون از مسیر قوینه(شرق ترکیه و هم مرز با ایران) به گمرک آنکارا وارد شده، و پس از کشف محموله رانندگان آن گریخته اند.




۱۳۸۸/۰۵/۰۷

دستور جدید و سری خامنه ای برای جلوگیری از درگیری نیروهای نظامی با مردم

به دستور مستقیم رهبری در اعتراضات پنجشنبه هیچ احدی حق برخورد با مردم را ندارد. یکی از کارمندان صدا و سیما در پایگاه بسیج این سازمان خبر داد . به کلیه نیروهای اطلاعاتی و ارگانهای بسیجی از دفتر رهبری ساعت ۱۰ صبح اطلاعیه محرمانه ای صادر شده که در تجمع معترضین فردا در مصلی حتی اگر شعارهای تند علیه نظام و حکومت داده شد هیچ احدی حق برخورد ندارد ( دقیقا از جمله -هیچ احدی حق برخورد ندارد – استفاده شده ) و از حضور در مصلی تهران بسیجیها و نیروهای اطلاعاتی را منع کرده اند و تاکید شده که در صورت بروز خشونت . درگیری و بازداشت معترضین شدیدا با افراد خاطی و خودسر برخورد خواهد شد .

مکان های تجمع روز هشت مرداد: مراسم چهلمین روز جان باختگان راه آزادی و یاد بازداشت شدگان
زمان:ساعت ۵ بعدازظهر

میدان ونک (آلترناتیو اول میدان سرو – آلترناتیو دوم پارک وی)
میدان محسنی ( آلترناتیو اول بولوار کاوه – آلترناتیو دوم میدان هروی )
میدان هفت حوض ( آلترناتیو اول فلکه سوم تهرانپارس – آلترناتیو دوم فلکه اول تهرانپارس)
میدان فاطمی ( آلترناتیو اول میدان هفت تیر – آلترناتیو دوم میدان فردوسی)
پل گیشا ( آلترناتیو اول فلکه صادقیه – آلترناتیو دوم میدان انقلاب )

هموطنان در دیگر شهرستان ها حتما مراسم مشابهی را در وسط میادین شلوغ و اصلی و مرکزی شهر برگزار نمایند
تجمع مردم تبریز در چهلم جان باختگان تهران
پنج شنبه ۸ مردادماه
از ساعت ۴ تا ۸ بعدازظهر
مکان: تبریز- میدان آبرسان

ندا نیوز

اطلاعیه


بنا بر اخبار رسیده از سوی فعالان جنبش سبز، فراخوان فردا در مصلای تهران همچنان بر قوت خود باقی است و با حضور پر شور میلیونی مردم شریف معترض ایران در یکپارچگی و همبستگی جنبش سبز، در آن مکان در برابر کودتا و کودتاچیان، خواهند ایستاد. ضمناً رییس جمهور منتخب اکثریت ایرانیان، میر حسین موسوی، که بهمراه مهدی کروبی دبیر کل حزب اعتماد ملی، از وزارت کشور تقاضای صدور مجوز برای راهپیمایی ساکت و مسالمت آمیز در مصلای تهران مورخه هشتم امرداد 1388 کرده و با عدم پاسخ از مسئولان ذیربط مواجه گردیدند، بمنظور گرامیداشت یاد و خاطر شهدای ایران در چهلمین روز درگذشتشان در محل آرامگاه هایشان در بهشت زهرا حضور بهم خواهند رسانید. بدیهی است حضور پرشور مردم عزیز نیز موجب تسلی بازماندگان شهدای جنبش سبز، خواهد بود.

در پیوند با جضور مردم در مصلای تهران، برنامه همچنان در ساعت 18 بقوت خود باقی است، و در صورت گشودن درب های مصلی، در آنجا برنامه برگزار خواهد شد. و چنانچه مردم با مخالفت و رویارویی از سوی مأموران دولتی، مواجه گردیدند، تظاهرات به میدان ولی عصر تهران منتقل شده، و از سوی شمال به میدان تجریش و از سمت جنوب به میدان راه آهن در پیاده رو با سکوت و مسالمت کامل، نمایش اعتراض برپا خواهد شد. لباس سیاه و بازوبند سبز نیز در توصیه واقع است.

همچنین اطلاعیه آقایان محسن سازگارا و محسن مخملباف نیز در این پیوند در پی می آید:


اطلاعیه محسن مخملباف و دکتر محسن سازگارا درباره مراسم پنجشنبه چهلم شهدا


این اطلاعیه بسیار مهم، هم اکنون برای صفحه ارسال شد. برای اطلاع رسانی گسترده در این مدت زمان کوتاه ؛ رسانه شمائید

روز پنجشنبه هشتم مرداد ماه، روزبزرگداشت تمام شهدای جنبش سبز ایران است.


1. عزاداران ازصبحگاهان برای نثار گل به مزارشهدا می روند و شامگاهان به منازل ایشان جهت عرض تسلیت مراجعه می کنند. ( آدرس ومشخصات شهدایی که تا کنون دریافت کرده ایم درذیل این اطلاعیه آمده است.)


2. درتهران عزاداران شهدا به صورت میلیونی ازساعت شش بعدازظهر در مصلای بزرگ تهران (واقع دربزرگراه رسالت) حضور می یابند تا درکناریکدیگر با سکوتی سرشار از فریاد، وروشن کردن شمع پس ازتاریکی هوا، به ادای احترام شهدا بپردازند.


رئیس جمهور منتخب مردم وعلمای قم نیز درمراسم حضورخواهند یافت. درصورتی که سرکوبگران بخواهند ازاین مراسم آرام، انسانی و اسلامی جلوگیری نمایند، مردم مثل همیشه درگیر نشده، درکمال آرامش به طرف خیابان ولی عصرمی روند و از جلوی پارک ملت در دو جهت شمال وجنوب گرد هم خواهند آمد.


3. درشهرستان ها نیزمراسم مشابهی برگزارمی شود. نشانی محل تجمعات که توسط فعالین پاره ای ازشهرها تعیین شده، در ذیل همین اطلاعیه درج شده است.


درصورت اشغال مراکز یاد شده توسط سرکوبگران، عزاداران در جای دیگری که فعالین هرشهردرنظرگرفته اند حضور خواهند یافت. بدیهی است غیر از این پانزده شهردربسیاری شهرها و روستاهای دیگر کشورهم مراسم مشابهی برگزارمی شود که نشانی آن تجمعات نیز توسط فعالین هرمنطقه به آگاهی اهالی می رسد.


محسن سازگارا- محسن مخملباف

هفتم مرداد هشتاد وهشت


نشانی تجمع در شهرهای ایران

اردبیل: میدان آزادی

اصفهان: سی و سه پل بوستان آئینه

اهواز: فلکه سوم کیان پارس

ایلام: میدان امام خمینی

تبریز: چهارراه آب رسانی به طرف میدان دانشگاه

رشت: پارک شهر

ساری: پارک شهر خیابان انقلاب به طرف میدان ساعت

سنندج: میدان اقبال، بلوار کشاورز

شیراز: فلکه گاز، بلوار ارم به طرف فلکه نمازی

قزوین: میدان عارف قزوینی

کرمان: میدان مشتاقیه

مشهد: پارک ملت، بلوار سجاد

همدان: میدان ابوعلی تا میدان آزادی

یاسوج: میدان هفت تیر

یزد: چهارراه دولت آباد، جایگزین میدان امیرچخماق

تهران: مصلا، جایگزین پارک ملت در امتداد خیابان ولی عصر


آدرس تعدادی از شهدا

اشكان سهرابي:

تهران- خيابان هاشمي، بين خيابان خوش و خيابان رودكي، كوچه مقدم، كوچه فرعي قنبر نژاد پلاك 2 واحد اول منزل رضا سهرابي

حسین اکبری:

خیابان گلبرگ شرقی نرسیده به خیابان دردشت جنب مسجد سیدالشهدا طبقه سوم

سهراب اعرابی:

تهران-شهرک آپادانا-کوی نرگس-بلوک 37

مسعود هاشم زاده:

خیابان ستارخان - خیابان شادمان – خیابان ذوالفقاری – بلوار سیادت – پ 10 – طبقه سوم

ابراهیم خضری:

خ شریعتی کوچه مهندسی-محل شهادت خیابان 16 آذر -تاریخ شهادت 30 خرداد

کیانوش آسا:

ابتدای بلوار شهید مصطفی امامی، خیابان مجتمع تجاری غدیر، پشت مجتمع مسکونی دادگستری جنب نانوایی لواشی

نشانی مزار شهید: قطعه 58 پلاک 12 باغ فردوس کرمانشاه

محسن روح الاميني نجف آبادي:

نصرت شرقي- كوي بهشت

رامین قهرمانی:

خیابان ستارخان ، خیابان شهرآرا

محل شهادت: تهران ، پس از بازداشت شدن (بازداشتگاه کهریزک – بیمارستان رسول اکرم)

یعقوب بروایه:

استان خوزستان، شهرستان اهواز، 25 کیلومتری اهواز اندیمشک، روستای براویه

رامین آقا زاده قهرمانی:

خیابان ستارخان ، خیابان شهرآرا

عباس ديسناد:

نشاني مزار : بهشت زهرا - قطعه 257- رديف 66- شماره 17

محل شهادت : خيابان آزادي - نزديك محل كسب

وزارت اطلاعات در کنترل رئیس دولت، پاک کردن سوابق وابستگان احمدی نژاد

سارا اصفهانی
۷ مرداد ۱۳۸۸

به دنبال تغییرات اخیر در وزارت اطلاعات جمهوری اسلامی و جایگزینی افراد وابسته به اطلاعات موازی در راس این وزارتخانه، برخی از گردانندگان این نهاد امنیتی در مورد تلاش وابستگان احمدی نژاد برای پاک کردن سوابق خود هشدار دادند. این وزارتخانه امروز در اختیار کامل محمود احمدی نژادست.

وزارت اطلاعات از ابتدای تاسیس، یکی از وزارتخانه هایی بوده که مسئول ارشد آن با نظر مستقیم آیت الله خامنه ای انتخاب شده است. این سنت به طور مکرر از کابینه های چهارم به بعد در ایران اجرا شده و وزیر اطلاعات به نوعی نماینده رهبر جمهوری اسلامی در کابینه بوده است. اما اینک با برکناری محسنی اژه ای، محمود احمدی نژاد رسما خود را سرپرست این وزارت خانه معرفی کرده؛ امری که باعث شده مسئولین این وزارتخانه آن را به منزله حرکتی از جانب وابستگان احمدی نژاد برای پاک کردن سوابق سوء خود تلقی کنند و در مورد آن هشدار دهند.

طبق قانون رئیس جمهور می تواند به مدت سه ماه سرپرست وزارتخانه ای شود که وزیر ندارد و محمود احمدی نژاد نیز با این استناد در روزهای پایانی دولت سکان هدایت یکی از مهمترین نهادهای امنیتی کشور را راسا برعهده گرفته است. اما این اقدام با استقبال پرسنل و مقامات ارشد این وزارتخانه مواجه نشده و حتی هفت وزیر کابینه نهم در نامه ای به رهبر جمهوری اسلامی نسبت به این اقدام رئیس دولت نهم اعتراض کرده و آن را اقدامی ناشایست دانسته اند.

پیش از این خبرگزاری های رسمی اعلام کرده بودند که احمدی نژاد در حکمی مجید علوی، یکی از معاونان محسنی اژه ای ـ وزیر برکنار شده اطلاعات ـ را بعنوان قائم مقام خود معرفی کرده اما این خبر از سوی برخی رسانه ها تکذیب و اعلام شد که علوی تمایلی به پذیرش این مسئولیت تحت نظارت رئیس جمهور ندارد.

از سوی دیگر جمعی از كارشناسان مستعفی وزارت اطلاعات كه در پی حوادث اخیر در این وزارتخانه از سمت‌های خود كناره گیری كرده اند در نامه ای به معاون حفاظت اطلاعات وزارت اطلاعات هشدار داده‌اند كه با توجه به سرپرستی شخص احمدی‌نژاد، این نگرانی وجود دارد كه پرونده‌های اطلاعاتی و سوابق ضد امنیتی برخی از نزدیكان وی، به ویژه اسفندیار مشایی، علی سعید لو، حمید مولانا، محمدرضا رحیمی و محمدزاده از "بایگانی وزارت استخراج و مورد تعرض قرار گیرد".

این مدیران اطلاعاتی با سابقه تأكید كرده‌اند با توجه به سابقه همكاری اسفندیار رحیم مشایی با وزارت اطلاعات و نیز پرونده ضد امنیتی او به واسطه ازدواجش با یكی از توابین مجاهدین خلق، هدایت این كار توسط وی دور از انتظار نیست.

پیش از نیز اخباری منتشر شده بود مبنی بر اینکه مداخلات اطلاعات سپاه در امور وزارت اطلاعات و همچنین استخدام غیرقانونی برخی نیروهای سازمان اطلاعات استان تهران در یک تشکیلات جدید موازی موسوم به "اطلاعات تهران"، موجب استعفای تعدادی از پرسنل و معاونان مانند حبیب الله، معاون فرهنگی و خزاعی، معاونت ضد جاسوسی شده است.

همچنین شایع بود که همزمان با طرح نام هایی که ممکن است در آینده سکان وزارت اطلاعات را برعهده بگیرند، پنج معاون دیگر وزارت اطلاعات در نامه ای به رهبرجمهوری اسلامی، نسبت به انتخاب حسین طائب رئیس کل نیروی مقاومت بسیج کشور به این سمت واکنش نشان داده و انتخاب چنین فردی را موجب فروپاشی این وزارتخانه عنوان کرده اند. تاکنون وزارت اطلاعات هیچکدام از اخبار فوق را تکذیب نکرده است.

این در حالی ست که "اطلاعات موازی" پرونده سران دستگیر شده اصلاحات از جمله بهزاد نبوی، مصطفی تاج زاده، محسن میردامادی و دیگر دستگیرشدگان را در اختیار گرفته و بیم آن می رود که با آنان نیز همان برخوردی شود که در آخرین مورد با سعید امامی و همسر وی صورت گرفته بود.

شکنجه گر پرونده قتل های زنجیره ای، مامور اعتراف گیری

سینا حسینی
۷ مرداد ۱۳۸۸

به گزارش منابع آگاه در تهران، مسوولیت اعتراف گیری از اعضای شورای مرکزی سازمان مجاهدین انقلاب و نیز برخی از اعضای شورای مرکزی جبهه مشارکت به جواد عباسی کنگوری معروف به "جواد آزاده" (یا آملی) سر تیم شکنجه بازداشت شدگان پرونده قتل های زنجیره ای سپرده شده است.

جواد آزاده، تحت نظر احمد سالک، از نمایندگان رهبری در حفاظت اطلاعات سپاه پاسداران، وظیفه شکنجه مصطفی تاج زاده، بهزاد نبودی، فیض الله عرب سرخی، محسن امین زاده، عبدالله رمضان زاده و سعید حجاریان برای واداشتن آنها به اعتراف ساختگی را بر عهده گرفته است. سالک همچنین عضو هیأت مرکزی نظارت بر انتخابات شورای نگهبان است که چند هفته پیش، وظیفه رسیدگی "بی طرفانه" به شکایات کاندیداهای معترض به تخلفات انتخاباتی را به عهده داشته است. مسوولیت جدید جواد آزاده، پس از آن به او سپرده شده که بازجویان قبلی، پس از چند هفته شکنجه رهبران اصلاح طلب، موفق به در هم شکستن مقاومت آنان نشده و در تکمیل مستندات مورد نیاز دولت برای مرتبط ساختن اعتراضات انتخاباتی به خارج از کشور، ناکام مانده اند.

منابع مطلع تاکید دارند که شخص رهبر جمهوری اسلامی بر لزوم اعتراف گیری از این افراد به هر قیمت ممکن تأکید کرده و به همین علت در پی ناکامی بازجویان قبلی، پرونده به جواد آزاده سپرده شده که تخصص وی در شکنجه بی حد و مرز برای کسب اعترافات ساختگی از متهمان است.

این در حالی است که به نوشته سایت نوروز، بر اثر شکنجه های شدید تیم بازجویی از اصلاح طلبان سید مصطفی تاج زاده در بیمارستان شهید مدرس بستری شده و کلیه هایش به واسطه تحمل ضربات سنگین کابل به شدت آسیب دیده است.

شکنجه گر جدید اصلاح طلبان کیست؟

جواد آزاده همان کسی است که پیشتر، فهیمه دری نوگورانی همسر سعید امامی (اسلامی) از متهمان قتل های زنجیره ای نیز زیر نظر او چنان شکنجه شد که به علت از کار افتادن هر دو کلیه خود در بیمارستان بقیه الله تهران بستری گردید. پس از آن بود که با علنی شدن شکنجه های انجام شده زیر نظر تیم بازجویی پرونده قتل ها و با دخالت خاتمی و هاشمی شاهرودی، پرونده از دست آزاده و همکارانش گرفته شد.

متعاقب این برخورد، جواد آزاده با انتشار یک جزوه هشتاد صفحه ای معروف، به تشریح اعترافاتی پرداخت که زیر شکنجه، حتی از سرسخت ترین کارکنان وزارت اطلاعات و برخی منسوبین آنها گرفته بود و وجه مشترک آنها، اعتراف به فساد اخلاقی و انجام قتل و عملیات تروریستی زیر نظر سرویس های جاسوسی بیگانه بود.

در فیلم تکان دهنده ای که بعدها از جلسات بازجویی از همسر سعید امامی به بیرون از بازداشتگاه وزارت اطلاعات راه یافت و نشان دهنده شکنجه وحشتناک نامبرده برای اعتراف به کثیف ترین موارد فساد جنسی و خیانت بود، سر تیم بازجویان همان جواد آزاده است که در فیلم با اسم مستعار "آملی" از وی نام برده می شود. در پی انتشار این صحنه ها و ادعای محمد نیازی، رییس وقت سازمان قضایی نیروهای مسلح مبنی بر گزینشی بودن این تصاویر، افشا کننده اصلی فیلم سه ساعته شكنجه متهمان قتل‌هاي زنجيره‌اي طي نامه‌اي به يكي از مسؤولان نظام كه نسخه‌اي از آن به مجلس و ساير دستگاه‌هاي اطلاعاتي-امنيتي ارسال شد، هر نوع دخل و تصرفي را در ضبط اين فيلم‌ها به شدت رد و تاکید کرد که بازجويي از متهمان- به ويژه متهمان زن- داراي صحنه‌هايي بسيار وحشتناك‌تر بوده است كه در فيلم موجود نيست.

مهدي رياحي، از پرسنل وزارت اطلاعات و از بازداشت شدگان پرونده ي قتل هاي زنجيره ای، پس از آزادی از زندان روایتی را در جمع عده ای از حامیان سعید امامی نقل کرده است که بازخوانی آن، پی بردن به شیوه بازجویی جواد آزاده را بهتر امکانپذیر می کند: "فقط يك صحنه را بگويم كه در حالي كه پاي من تاول زده بود و كيسه ي خون شده بود، از شلاق هايي كه 2 نصفه شب تمام شده بود، از اتاق تعزير آمدم [و] نمي توانستم راه بروم . با زانو راه مي رفتم . يكي از آنها به اين آقا جواد آزاده گفت كه آقا جواد، اين راببريم بهداري پوست پا را بچينند خون را تخليه كنند. گفت نه، مي بريم در اتاق با شلاق خالي مي كنيم . بردند با همان حالت پاهاي من را بستند به تخت و با كابلي كه زدند خون پاشيد كه لباسهاي خودشان نجس شد. توي اون شرايط كه پاهاي مرا اونجوري مي زدند ، تمام كبود شده بود و توي دمپايي نمي رفت و باد كرده بود مي آوردند دوباره [دستبند] قپوني مي كردند . قپوني تمام مي شد برمي گشتيم اتاق تعزير ...به من فشار قپوني خيلي زيادي مي آوردند . يه جوري مي شد كه از 2 ساعت و نيم ، دوساعت و ربع كه مي گذشت با اينكه من توان جسمي ام در حد خودم خوبه بي هوش مي شدم... باور كنيد اين دستهاي من اينقدر كه از پشت به هم نمي رسيد، جواد آزاده ، اون مجتبي [اشاره به "مجتبی بابابی" یا "امیری" از اعضای تیم بازجویی] و احمد ["احمد نیاکان" یا "تفتازانی"، از اعضای تیم بازجویی] بعضي وقتها سه نفري دستهاي منو مي كشيدند كه صداي استخوانهايم در مي آمد. تا اينكه اين قپوني را جا بندازند ...در اين شرايط دست و پا حتي نماز هم نمي تونستم بخونم ... اصلا انگار ما كيسه بوكس يك آدم بوكسوريم كه ميخواد تمرين كنه .... مي گفت اين دفعه محكم تر بود يا دفعه ي قبل. مي زندند و تمرين مي كردند. حالتهاي مختلف با مشت خودش . اصلا نه بازجويي مي كردند نه چيزي . طوري شده بود كه مثلا از آنجا رد مي شد در رو باز مي كرد مي آمد مي گفت وايسا يك چك تراپي دارم! واي مي ايستاد 20 تا 30 تا سيلي محكم مي زد به توی دلم مي زد . با لگد مي زد با مشت مي زد خسته مي شد و مي رفت بعد يكي ديگر مي آمد مي گفت در دلت نزدند؟ دوباره مي زد ... بحث تعزير [شلاق] حاكم شرع مثلا مي گفتند 50 تا [ضربه شلاق] . می گفت 20 تا ديگه . بعد كه باز شد نمي توانستم راه بروم مي گفت افتادي؟ دوباره مي خواباند 30 تا ديگه مي زد ..."

رهبری گفتند...

مهدی ریاحی در جای دیگر در مورد هدایت تیم بازجویی جواد آزاده از جانب نهادهای مافوق می گوید: "روي قتلهاي زنجيره اي خودشان مي گفتند ما يك شبكه كشف كرده ايم كه تنها كار مثبتشان قتل اين چهار نفر بوده، گور پدر آنها . البته مي دانستند كه من هيچ دخالتي در آن هم نداشتم . فقط مستمسكي بود براي دستگيري. اصلا تفهيم اتهامي ، بازجويي چيزي در اين باره حداقل در مورد من نشد... حالا چه كاري را مي خواستند تحت عنوان پرونده ي قتلهاي زنجيره اي بكنند آنچه ر اكه ما يقين داريم اينكه كار ديگري بود ... يك خطي بعد از ارديبهشت 78 وارد مي شود اينكه چه كسي دستور داده مهم است . چون جواد آزاده شلوارش را هم بدون هماهنگي نمي تواند بالا بكشد. الان هم همين طور است چطور جرات كرد اين طور با پرسنل [وزارت اطلاعات] برخورد كند. يعني برخوردي كه با منافقين و تروريستهاي محارب نشده بود..."

پس از افشای شکنجه متهمان پرونده قتل های زنجیره ای، جواد آزاده به همراه چهار تن دیگر از اعضای تیم بازجویی از وزارت اطلاعات اخراج شدند که عبارت بودند از: "علی اکبر باوند" معروف به "مجتبی بابایی" یا "امیری" ، "احمد شیخها" معروف به "احمد نیاکان" یا "تفتازانی"، مصطفی منتظری معروف به "فرقانی" یا "شربیانی"، و"مهدی قوامی هنر" معروف به "قوام".

این افراد پس از اخراج در مورد انگیزه های خود برای شکنجه شدید متهمان و منحرف کردن کامل مسیر پرونده قتل ها بر مبنای اعترافات ساختگی مورد بازجویی قرار گرفتند. در جريان بازجويي های جدید، وقتي از جواد آزاده پرسيده شد که به چه حقي اين همه زندانيان خود را براي کسب اعتراف دروغ ‏شکنجه کرديد، پاسخ آن بود که وقتي مقام رهبری گفتند که قتل ها قطعاً کار عوامل بيگانه بوده، ‏براي ما تکليف شرعي ايجاد شد آن قدر آنها را بزنيم تا به عامل بيگانه بودن اعتراف کنند، و مگر می توانستیم اعترافی مغایر با تصریح رهبر از آنان بگیریم.

این سخن در شرایطی گفته می شد که در پي قتل هاي زنجيره اي سال 77 و دستگيري عوامل اجراي اين قتل ها، آيت الله خامنه اي، در جريان يک ‏سخنراني علني گفته بود: حتم بدانيد کساني که اين قتل ها را انجام داده اند نيروي ‏نظام نبوده و عامل بيگانه هستند.

با پایان دوره ریاست جمهوری خاتمی و روی کار آمدن احمدی نژاد، جواد آزاده و همکارانش دو باره دعوت به کار شدند و به انجام وظیفه در حلقه های اطلاعاتی مسوول برخورد با مخالفان دولت پرداختند.

اکنون، با سپرده شدن مسوولیت بازجویی اصلاح طلبان برجسته به جواد عباسی کنگوری معروف به جواد آزاده ، به نظر می رسد وی یک بار دیگر مسوولیت اخذ اعترافات بر مبنای تحلیل های رهبر جمهوری اسلامی ایران را به عهده گرفته است.

این در حالی است که آگاهان از ساختار درونی وزارت اطلاعات تاکید دارند جواد آزاده، حتی در میان عناصر "راست" این وزارتخانه – به خاطر "خیانتی" که به عقیده آنها بر سر پرونده قتل ها با شکنجه همکاران خود مرتکب شده – به شدت منفور است. به تاکید این آگاهان، حتی بسیاری از افراطی ترین نیروهای وزارت که سعید امامی را "شهید" می دانند، به خاطر رفتار جواد آزاده با سعید و همسرش، خود را مترصد فرصتی برای تسویه حساب با نامبرده دانسته اند. در چنین شرایطی، تبدیل شدن آزاده به تکیه گاه اصلی اثبات اتهامات "نظام" علیه اصلاح طلبان، از همین ابتدا اعتبار بازجویی های نامبرده و همکارانش را حتی در سطح وزارت اطلاعات به زیر سوال برده است.

۱۳۸۸/۰۵/۰۶

پیام ناگفته ولی آشکار موسوی

تجمع روز پنجشنبه راباهر روشی که می توانید اطلاع رسانی کنید.

میرحسین موسوی در نامه ای خطاب به وزیرکشور خواستار صدور مجوز برگزاری مراسم یادبود جان باختگان حوادث اخیر روز پنجشنبه 8/5/88 ساعت 18 الی 30: 19 بعدازظهر در مصلای تهران شده است .

شایان ذکر است که قرار است مراسم مذکور بدون ایراد سخنرانی و با استماع به تلاوت آیات کلام‌الله مجید انجام شود و از شرکت کنندگان نیز درخواست خواهد شد در سراسر مراسم با سکوت خود ادای احترام کنند.

اگر تو این مدت با شیوه کار میرحسین آشنا شده باشید ، می دانید که او در تمام این مدت سعی بر این داشته که که تمام فعالیت هاش بر مبنای قانون باشه تا هیچ بهانه دست حریف پلید خود برای برخورد ندهد و تا اینجا که الحق موفق بوده است.

همه میدانیم که ایشان با علم بر اینکه مجوزی صادر نخواهد شد این تقاضا را مطرح کرده است. پس کاملا هدف نهان از انتشار این نامه آشکار می باشد : اطلاع رسانی برای تجمع . کاملا مانند تجمع میلیونی 25 خرداد .

در راه اطلاع رسانی این مهم یاریش دهیم

سحرخیز: علیه «نوکیا» شکایت کنید

گلناز اسفندياری

بر پایه گزارش‌های رسیده از ایران، ماموران امنیتی جمهوری اسلامی دنده‌های عیسی سحرخیز، مدیرکل پیشین مطبوعات داخلی ِ ایران در دولت محمد خاتمی را هنگام بازداشت، شکسته‌اند.

مهدی، پسر آقای سحرخیز، در گفت‌وگویی با رادیو فردا، می افزاید: پدرش، در تماس تلفنی کوتاهی با اعضاء خانواده خود، با اشاره به این خبر، از آن ها خواسته است که علیه شرکت «نوکیا» اقامه دعوا کنند.

آقای سحرخیز گفته است که ماموران امنیتی جمهوری اسلامی، با بهره‌گیری از فن‌آوری‌هایی که این شرکت فنلاندی به حکومت تهران فروخته، موفق به ردیابی و بازداشت انبوهی از کسانی در ایران شده است که به آن چه «تقلب آشکار» در انتخابات ۲۲ خردادماه گذشته می‌خوانند، اعتراض دارند.

مهدی سحرخیز: پدرم تماس کوتاهی باخانه داشت و گفت هنگام بازداشت متاسفانه چند تا از دنده‌های او شکسته و اکنون تحت نظر پزشک است و در سلول انفرادی به سر می‌برد.

يعنی هنگام بازداشت او را مورد ضرب و شتم قرار داده‌اند؟

خوب اگر با او خوش‌رفتاری می کردند که دنده‌هايش نمی‌شکست. من نمی‌دانم چگونه می‌توانند شخص را بازداشت کنند [طوری] که دنده‌هايش بشکند.

آقای سحر خيز گفت که مشخصا در زندان اوين به سر می‌برد؟

خير مشخص نيست در زندان اوين به سر می برد. فقط گفت که در سلول انفرادی است.

آيا آقای سحرخيز در اين تماس کوتاه مطلب ديگری را هم بيان کرده است؟

پدرم گفت که منتظر من نباشيد چون مدت طولانی اينجا خواهم بود. همچنين گفت که تمام رديابی‌ها از طريق نوکيا انجام شده است و اگر وکلا می‌توانند در دادگاه‌های بين‌المللی از شرکت نوکيا شکايت کنند و بخواهند که شرکت نوکيا غرامت تمام خسارت‌های پيش آمده در ايران را بپردازد.

يعنی تلفن پدر شما از طريق نوکيا کنترل می‌شده و بازجويی‌ها در ارتباط با گفت‌وگوهای تلفنی آقای سحر خيز بوده است؟

پدرم در مورد بازجويی‌ها چيزی نگفته است، اما به همين خاطر او را بازداشت کرده‌اند. البته هنوز به ما تفهيم اتهام نشده و حتی به پدرم اجازه نداده‌اند وکيل داشته باشد، اما چيزی که مشخص است اين است که او را از طريق نوکيا رديابی کرده اند.

آيا به آقای سحرخيز اجازه ملاقات با خانواده يا داشتن وکيل را می دهند؟

به ما هيچ گونه اطلاعی نداده‌اند.

آقای سحرخيز! شما جزو کسانی هستيد که از روز گذشته جلوی سازمان ملل تجمع کرده و خواستار آزادی تمام زندانيان سياسی در ايران شده‌اند. کمی در مورد حال و هوای تجمع روبروی سازمان ملل توضيح دهيد.

امروز (پنج‌شنبه) هم حدود ۲۰۰ نفر اينجا هستند و سخنرانی‌ها شروع شده و يک پسر کوچک توسط ويلون موسيقی اجرا می کند.

چقدر اميدوار هستيد اين گونه اقدامات بر سرنوشت پدرتان و ديگر کسانی که در زندان هستند تاثير داشته باشد؟

اين گونه اقدامات نه تنها سبب می‌شود مردم ايران و ديگر کشورها نسبت به اتفاقاتی که در ايران رخ می‌دهد هوشيار شوند، بلکه سبب می شود اخبار بيشتر منتشر شود.

برای مردم ايران اين اميد به وجود می آيد که ايرانيان خارج از کشور هم با آنها هم صدا هستند.

اين فعاليت‌ها تاثير بسيار مثبتی دارد، چون بر اساس ايميل‌هايی که از گروه‌های مختلف در ايران دريافت می‌کنم، آنها هم همزمان با اعتصاب غذای اينجا اعتصاب غذا کرده‌اند و اين مسئله نشان می‌دهد همه افراد در جريان اخبار هستند و حامی اين اعتصاب غذا بوده‌اند.

فکر می‌کنيد اين گونه اخبار به زندانيان داخل زندان می‌رسد، چون گفته می‌شود آنها با دنيای خارج از زندان هيچ تماسی ندارند؟

به نظر من همان صدای الله اکبری که می‌شنوند مهمترين خبر است. به هر حال با تماس های کوچک با بيرون کمابيش از اخبار مطلع می شوند.

"موضوع رحیم مشائي از پیش طرح ریزی شده بود"

نوري زاده به العربیه:کلیه دستگیر شدگان در بازداشت سپاه هستند

دبی-العربیه
دکتر علیرضا نوری زاده، رئيس مرکز مطالعات ايراني-عربي، روز شنبه 25-7-2009 ، طی مصاحبه با برنامه ی خبری ساعت 18 به وقت دبی در کانال العربیه به سؤال طالب کنعان مجری برنامه درباره ی مساله ی تعیین مشائی واینکه استعفای وی به چه کسی ضرر خواهد زد پاسخ داد وگفت :" به عقیده ی من موضوع مشائی از پیش طرح ریزی شده بود تا مساله اصلی را که همانا لغو نتایج انتخابات وانجام انتخابات جدید باشد تحت الشعاع خود قرار دهد . وی این بحران را ساختگی دانست وآن را از اغاز میان تهی برشمرد.

نوری زاده در پاسخ به اين سؤال العربیه که آيا محمود احمدي نژاد با این اقدام خويشاوند خود را قرباني رویدادهای انتخابات می کند، اظهار داشت :"خير،احمدي نژاد به دو دليل مشائي را انتخاب کرده بود، نخست اینکه مشائي پیشتر به آمریکا سفر کرده بود ودیدارهایی با مسئولان درجه چهار و پنجم امريکا داشته است، وی و به آنان گفته بود که در انتخابات درکنار احمدي نژاد پيروز خواهند شد، و دوم اينکه احمدي نژاد با اين تعیین پيامی برای آمريکا فرستاد مبنی براینکه کسي را به معاونت خود انتخاب کرده است که ملت هاي آمريکا و اسرائيل را دوست ايران مي داند، و می خواهد بگوید، من صلح طلب هستم و از آشتی با شما پشتیبانی می کنم.

رئيس مرکز مطالعات ايراني-عربي در ادامه افزود، احمدي نژاد مطلع بود که انتخاب مشائي باعث بروز مخالفت ها و اعتراض هاي شدید در ايران و به ويژه در ميان محافظه کاران خواهد شد و نیز مي دانست که آيت الله خامنه اي و دیگر مراجع اين انتخابات را قبول نخواهند کرد، همچنين آيت الله علي خامنه اي اعلام نکرده بود که باید در برابر اسرائیل انعطاف نشان داد، بلکه از محافظه کاران خواسته بود که درقبال احمدي نژاد و مشائي با انعطاف برخورد کنند. نامه ی احمدي نژاد به آيت الله خامنه اي عادی نبوده است، لذا می بایست اين نامه را به دقت مطالعه کنيم.

دکتر عليرضا نوري زاده درمورد اظهارات اخیر کروبی که در آن برخورد نيروهاي امنيتي با تظاهرکنندگان ایرانی را با رفتار اسرائیلی ها درسرکوب فلسطینی ها مقايسه کرده بود، اظهار داشت، کروبي به خوبي مي داند در زندان هاي ولي فقيه چه مي گذرد، گزارش های وحشتناکي از اين زندان ها به ما مي رسد، و به کروبي نيز رسيده است، وي با شماري از خانواده هاي بازداشت شدگان سياسي ملاقات کرده است و با اين افراد براي اعتراف گیری از آنها در برابر تلويزيون با بدترين نوع رفتار شده است، تا اینکه اعتراف کنند که مزدور امريکا و انگيلس هستند، و کروبي در مورد تاثير اين گونه اقدامات بر جامعه هشدار داده است و در نامه ای که به وزير اطلاعات فرستاده است به وی گفته است، من مي دانم که خود تو نيز با اين گونه برخوردها مخالف هستي و شنيده ايم که وزير اطلاعات شخصا با اعتراف گیری به این شیوه مخالفت کرده است ولي چنین برمی آید که سپاه پاسداران قدرت را در دست گرفته است و همه ی دستگیرشدگان هم اکنون در بازداشت سپاه و نه وزارت اطلاعات هستند

حکم اعدام یک فعال سیاسی به جرم محاربه با خدا و به بهانه ارازل و اوباش‏

پلیس امنیت اجتماعی، ساعت یک بامداد در خانه شان را زد. پسر 25 ساله اش از خانه گریخت . پلیس 17 گلوله به سمت او شلیک کرد. دو تیر به پاهایش اصابت کرد. دایی 52 ساله اش را نیز از خانه بردند با کلیه ها و معده ی بیمارش،مادر پسر از "سوله کهریزک"، "زندان شهرید رجایی" تا "زندان اوین" دنبال او را می گیرد. تا اینکه به جای پسر ، نام فرزند را روی تخته نشان اش می دهند: میثم لطفی نفر هفتم از لیست اوباش اعدامی، تا عکسهای میثم را آماده ارسال کنیم خبر اعدام به جرم محاربه یا خدا پخش شد ، گفتگو با مادر این اعدامی فردا، در حالی انجام شد که این مادر هنوز هیچ ملاقات یا تماسی با فرزند خود نداشته و تنها امید فعلی او رهایی برادر بیمار خود است. می گوید از نجات فرزندش ناامید شده.

هیج خبرنگاری به صدای او گوش نداد ، هیچ نهاد حقوق بشری حمایتش نکرده و جالب تر از همه اینکه "میثم لطفی" زندانی 18 تیر بود و در سال 78 بیش از 6 ماه را در زندان اوین گذرانده است. بعد از مصاحبه : تا عکسهای میثم را آماده ارسال کنیم خبر اعدام به جرم محاربه با خدا پخش شد. تلاش مادر او برای رهایی فرزندش از طریق انجمن حمایت از حقوق زندانیان ادامه دارد.

آخرین تماس ها از اوین خبر از انتقال فرزندش به بخش اعدامیان می داد. نامه او به شیرین عبادی هنوز پاسخی در پی نداشته... شاید فردا نباشد...

پسر شما بیش از این پرونده یا سابقه ای در ارتباط با آنچه که "اوباش گری" می گویند داشته ؟

میثم در واقعه 18 تیر بازداشت شد. آن زمان 19 ساله بود. در همان زمان هم ما در وضعیت مشابهی بودیم یعنی کسی به ما نمی گفت که کجاست با اتهام اش چیست. بعد از اینکه به زندان اوین منتقل شد تماس گرفت و گفت یک سال حکم زندان گرفته .6 ماه در اوین بود و چون سابقه بازداشت نداشت بعد از 6 ماه آزاد شد. به خاطر انفرادی طولانی و شکنجه به شدت افسرده و عصبی بود. در این مدت یکی دو بار در محل درگیری لفظی پیدا کرده بود ولی سابقه بازداشت یا سابفه کیفری نداشت.

چرا پلیس به سمت میثم شلیک کرد؟

شبی که پلیس به خانه ما آمد برادر من با همسرش مهمان ما بودند و اصلا کسی از این برنامه های پلیس خبری نداشت. پلیس با فریاد و فحاشی وارد خانه ما شد و تا میثم را دیدن چند نفر به طرف او حمله کردند. واقعا کسی نمی دانست که جریان از چه قرار است. نمی دانم چرا میثم فرار کرد اما بعد از زندان همیشه از پلیس مسلح وحشت داشت. تا وقتی او را دوباره بگیرند 17 گلوله شلیک شد و من با شمارش هر کدام می گفتم دیگر مُرد. ولی فقط به پاهایش زده بودند. بعد هم که دستگیر شد با همان وضع آورند مقابل من و با دستهای بسته کتک اش زدند و گذاشتند عکاس ها عکس بگیرند. از فردا عکس میثم با چشم ترکیده اش از تلویزیون پخش می شد.

نتیجه پیگیری های شما چه شد؟ آیا حکم قاضی مبنی بر اعدام را دیده اید؟

هیچ حکمی به ما نداده اند. فقط یک لیست روی دیوار شعبه امنیت زده بودند که یک لیست اعدام ارازل و اوباش بود و اسم میثم هم هفتمین نفر بود. بعد از دستگیری برادر و پسرم چند بار مراجعه کردم. آخرین بار من را هم زدند که بینی ام شکست، همینطور دختر 13 ساله ام را به طرف در هل دادند و دستش به خاطر برخورد با شیشه 40 بخیه خورد. با اسناد پزشکی قانونی علیه پلیس شکایت کردم و البته کسی هم جواب نداد.

از وضع برادرتان اطلاعی دارید؟

کلا کسی جواب نمی دهد. تمام این مدت هر روز 150 تا 200 نفر از خانواده ها جمع می شدیم مقابل زندان رجایی شهر یا کهریزک تا جوابی بگیریم همه را با باتوم می زند و برای خود من سوال بود که جرا حتی یک خبرنگار نیامد ببیند با ما چه می کنند. به همه ما بعد از باتوم و فحاشی یک جواب می دادند: برو، بعدا می فهمی.

همسر برادر من ایرانی نیست و از اینکه هر روز باید همان حرفهای تکراری را برایش بگویم خسته شدم. برادرم هر دو کلیه اش ناراحت است و زخم معده دارد. داروهایش را نبرده و مطمئنا الان در وضعیت مناسبی نیست.

قبلا این سوال را پرسیده ام، با اینهمه هنوز برای من جای سوال است که آیا فقط با استناد به یک پرونده که آن هم سیاسی محسوب می شود برای پسرتان حکم اعدام داد اند؟

آن زمان هم که میثم را گرفتند در شب 18 تیر لاستیک ماشین آتش زده بود، ولی این حرف را در مورد همه دانشجو ها می زدند که اینها اوباش هستند. وکیل پسرم آقای عبدالفتاح سلطانی بود و کاملا در جربان این پرونده است. میثم 55 روز در انفرادی بود، همان زمان زیر شکنجه دچار پارگی فتق شد. بعد از اینکه از بیمارستان بقیت الله سپاه به زندان منتقل شد با آستین پیراهنش در سلول اقدام به خودکشی کرد... به هر حال میثم بعد از آن زندان هیچوقت مثل سابق نبود، ولی همانطور که گفتم فقط چند درگیری داشت که آن هم اصلا به کلانتری و ... نکشید. حتی اگر اینطور می شد موضوع دعوا بود مرتکب قتل نشده بود که حکم اعدام بگیرد، آن هم به اتهام اوباش گری.

خبرهایی درباره مرگ چند نفر از همین زندانیان در زندان ها شنیده ایم آیا شما خانواده این افراد را دیده اید و یا از شرایط نگهداری زندانیان طرح امنیت اجتماعی اطلاعی دارید؟

تا آنجا که من دیدم 2 نفر در زندان شهید رجایی مُردند. به خانواده های آن ها گفته اند که اگر در این باره جایی حرفی بزنند آن ها را هم می برند. تا آنجا که من می دانم وضعیت غذا و بهداشت این زندان ها بدتر شده . اطلاعات دیگری ندارم.

به آزادی میثم امیدوار هستید؟

با این وضعیت امیدم را به زنده بودنش تقلیل داده ام. فعلا آزادی مهم نیست . همه عمر را در زندان بماند بهتر از این است که بگویند اوباش بود و اعدام شد.
منبع ---- مینای کرمان

زندانی به وسعت ایران‏، خشم عمومى در ايران شعله ورتر مى شود‏

تايمز لندن: خشم عمومى در ايران شعله ورتر مى شود

روزنامه تايمز لندن
در گزارشی در باره رویدادهای ایران نوشت، خشم عمومى اعماق وجود رژيم ملایان را به لرزه در آورده است و خامنه اى ديگر قدرت بلامنازع سابق را براى كنترل آن ندارد.

این روزنامه نوشت، خشم مردم ناراضی در حال شعله ورتر شدن است و گرد و خاكى كه نارضايتى در ايران بلند كرده، ممكن است رژيم حاکم را خفه كند.

روزنامه الشرق الاوسط نیز نوشت، رژيم ملایان با زمين لرزه شديدى مواجه شده است كه مى تواند به سرنگونی آن منجر شود. اين رژيم به كشتى سوراخ شده ای مى ماند كه هر كس داخل آن باشد غرق خواهد شد.

این روزنامه نوشت، تهديدهاى داخلى به مرحله جدا خطرناكى رسيده و اگر ادامه پيدا كند مى تواند به سقوط رژیم بیانجامد.

موسوی: نمی شود ایران را به زندان ۷۰ میلیون نفری تبدیل کرد‏

میرحسین موسوی، نامزد اصلاح طلب و معترض به نتایج دهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری ایران از مردم این کشور دعوت کرده است که به اعتراض های مدنی خود ادامه دهند و گفته که مناسبت های مذهبی فرصتی برای "نهضت سبز" است

او گفته است که کشور نمی تواند تبدیل به یک زندان شود که ۷۰ میلیون نفر در آن زندانی شوند. آقای موسوی روز دوشنبه پنجم مرداد در انجمن اسلامی معلمان ایران سخنرانی کرده است.

او با انتقاد از شرایط حاکم بر این کشور از جمله فاجعه بار خواندن "قتلها و دستگیریها" گفته است: "ما چنین چیزی را حتی قبل از انقلاب هم شاهد نبوده ایم. به کسانی که چنین جنایاتی را مرتکب میشوند یادآور میشوم که مردم، آنهایی را که قبل از انقلاب مرتکب جنایت شدند به یاد داشتند و آنها را به سزای عملشان رساندند، مردم از چنین جنایتهایی نخواهند گذشت."

آقای موسوی گفت"مگر این وضعیت قابل تحمل است؟ چطور سران کشور ما فریاد نمیکشند و از این فجایع گریه نمیکنند؟..... اینها همه کشور را سیاه میکنند. اینها دل همه ما را سیاه میکنند، اگر ما سکوت کنیم همه ما را ویران میکند و همه ما را به جهنم می برند."

آقای موسوی خطاب به مسئولان ایرانی گفته است: "حداقل جوانمردی این است که اگر اینها را کشتهاید، آنها اذیت شدهاند و زجرکشیدهاند، لااقل جنازههای آنها را بدهید و به خانوادههای آنها برسید. آن دسته از افرادی که شناخته شده نیستد، چه؟ آنهایی که شهرستانی هستند چه میشوند؟ اینها را برگردانید به خانوادههایشان. چرا اینقدر مردم را آزار میدهید؟.....چرا مردم را تحقیر میکنید؟ مردم حق دارند از قبر فرزندان خود خبر داشته باشند."

آقای موسوی همچنین گفته است: "من نسبت به این اعتراضها خوشحالم زیرا این اعتراضها نشان دهنده سلامت ملت ماست. مردم ما راضی به جنایت نیستند، راضی به اینکه افراد جانی پیدا شوند و به خانهها و ماشینهای مردم حمله کنند، نیستند. این عدم رضایت نشان دهنده زنده بودن ملت ماست و کسانی که در مسئولیت هستند بدانند که اگر ملتی طاقت مخالفت با جنایتها را دارند باید در کنار این ملت و مدافع آنها باشند."

" "نمیشود سر مردم را شیره مالید"

آقای موسوی خطاب به حاضران در محل سخنرانی اش گفته است: "[ما را] متهم میکنند که شما ساختارشکن هستید و از ساختارشکنی استفاده میکنید، ما میخواهیم بگوییم ما دنبال ساختارهای واقعی برآمده از دل مردم و قانون اساسی هستیم."

وی گفت: "شما [خطاب به مخالفان] ساختارشکن هستید. با بررسی جریانات یک نمونه از دستگیریها از ابتدا تا انتهای آن می توانید ببینید چه کسانی ساختارشکن هستند. لزومی ندارد ما صدها جنایت و تیراندازی و لباس شخصی را ببینیم، فقط کافی است آقایان یک نمونه مثلا پرونده همین [محسن] روح الامینی، [سهراب] اعرابی یا [ندا] آقاسلطان را مورد بررسی قرار دهند، خواهند دید که تا چه اندازه ساختارشکنی در مجموعه نظام صورت گرفته است و این به آنچه ما از جمهوری اسلامی و نظام انتظار داشتیم، هیچ شباهتی ندارد."

اشاره آقای موسوی به شماری از شهروندان ایرانی است که در جریان اعتراض ها و وقایع پس از انتخابات، دستگیر و در پی بازداشت کشته شدند.

آقای موسوی گفته است: "ما چنین نظامی را نمیخواستیم، آیا ما نظامی را میخواستیم که افرادی شبانه بریزند و خانههای دانشجویان و مردم را ویران و ماشینهای آنها را تخریب کنند؟ و بعد همه ارگانهای موجود از وزارت اطلاعات تا بسیج بگویند اینها به ما ربطی ندارند؛ اینها از کجا آمدهاند آیا از کره مریخ آمدهاند؟ وقتی قتلی رخ میدهد، متهم هر کجا باشد آقایان آنقدر قوی هستند که ردش را بگیرند، آنوقت دهها و صدها نفری که این جنایتها را مرتکب شدهاند را نمیتوانند شناسایی کنند؟ چه کسی این را باور میکند؟ آیا این به معنای متهم کردن کل نظام به دروغگویی نیست؟"

درخواست تلاوت قرآن در مصلی تهران

آقای موسوی درخواست خود را برای برگزاری مراسم یادبود جانباختگان حوادث اخیر ایران که چند روز پیش از این به شکل رسمی مطرح شده بود، تکرار کرده است.

او با اشاره به درخواست برگزاری مراسم یابود در مصلی تهران گفته است: "با این کار دولت را در معرض امتحان قرار دادیم، ما نمیخواهیم کاری کنیم، سخنرانی هم نداریم، فقط میخواهیم از مصلایی که با هزینههای صدها میلیارد تومانی ساخته شده، یک استفادهای کنیم، همان ۱۳ میلیونی که شما میگویید، اینها هم حقی دارند نسبت به این مصلی که از پول آنها ساخته شده.....اجازه دهید ما جمع شویم و فقط قرآن بخوانیم."

آقای موسوی در یکی از مناظره ها در جریان مبازرات انتخاباتی اش خود را فردی انقلابی معرفی کرد که با "احساس نگرانی" و برای جلوگیری از وارد شدن خسارت های بیشتر به ایران کار فرهنگی را رها کرده و پس از ۲۰ سال وارد رقابت های انتخاباتی شده است.

۱۳۸۸/۰۵/۰۴

کشتار فرزندان ملت و فرزندان دولت و حکومت

یادداشتی از سردار دکتر حسین علایی
شهید مظلوم محسن روح الامینی زیر شکنجه کشته شده است

نوروز: این یادداشت متعلق به آقای دکتر حسین علایی از سرداران سابق سپاه پاسداران است که برای انتشار به روزنامه های داخل داده شده است اما مطبوعات از انتشار آن امتناع ورزیده اند:

بسم الله الرحمن الرحیم

شهید مظلوم

بعد از ظهر روز پنج شنبه اول مرداد ماه سال 1388 که مصادف شد با بازگشایی دوباره پیامکها، پیامی به من رسید مبنی بر اینکه فرزند بیست و پنج ساله دوست عزیزم، آقای دکتر عبدالحسین روح الامینی که در اعترضات روز 18 تیرماه سال جاری دستگیر و زندانی شده بود، در زندان کشته شده و فردا تشییع جنازه وی برگزار خواهد شد.

بسیار متعجب شدم، زیرا آقای روح الامینی را که از سالیان دراز می شناسم فردی انقلابی، مؤمن و متعهد و همیشه در خدمت نظام جمهوری اسلامی بوده است. او از کسانی است که برای سرنگونی رژیم طاغوت تلاش زیادی کرده است. تعجب من بیشتر از آن جهت بود که چگونه ممکن است جوانی آنهم از خانواده ای شناخته شده، در جمهوری اسلامی دستگیر و سپس پس از دو هفته جنازه او تحویل خانواده اش گردد!

صبح جمعه 2/5/1388 به منظور شرکت در مراسم تشییع جنازه وی به درب منزل ایشان واقع در خیابان نصرت، کوچه بهشت رفتم. دیدم همه افرادی که در این مراسم حضور دارند، انسانهای مؤمن و اکثر آنها از فداک
اران نظام اسلامی در دوران دفاع مقدس و پس از آن بوده¬اند. افرادی که هم اکنون مسؤلیتهای مهمی در کشور دارند نیز مانند آقایان احمد توکلی، حسین فدایی از نمایندگان مجلس، محسن رضایی، دبیر مجمع تشخیص مصلحت نظام، صدر، رئیس سازمان نظام پزشکی، حسین محمدی، از دفتر رهبری، رجبی معمار، رئیس شبکه پنج سیما، علی عسگری، معاون فنی صدا و سیما و نیز برخی از سرداران دوران دفاع مقدس در مراسم تشییع و خاکسپاری حضور داشتند.

به آقای روح الامینی تسلیت گفتم و در اتوبوس به همراه وی عازم بهشت زهرا شدم. در مسیر راه، او ماجرای اتفاق افتاده برای فرزندش را اینگونه برایم تشریح کرد: بر اساس اطلاعات دریافتی این دوروزه، محسن را در روز پنج شنبه 18 تیرماه، افراد لباس شخصی دستگیر و او را به همراه جمعی دیگر از جوانان دستگیرشده، به ساختمان نیروی انتظامی تهران بزرگ واقع در خیابان کارگر در نزدیک میدان انقلاب برده و صبح روز جمعه 19 تیرماه آنها را با تعدادی اتوبوس به دو مقصد زندان اوین و اردوگاه کهریزک منتقل می نمایند. سپس این آیه قرآن را قرائت کرد:

و من یخرج من بیته مهاجرا الی الله و رسوله ثم یدرکه الموت فقد وقع اجره علی الله و کان الله غفوراً رحیما (سوره نساء – آیه 100).
و ادامه داد، ًمن از روز دستگیری وی، به هر کجا که مراجعه کردم، پاسخی به من ندادند. نیروی انتظامی، سپاه، وزارت اطلاعات و قوه قضاییه هرکدام از خود سلب مسؤلیت می کردند. دو هفته را اینگونه سپری کردم، به هرکجا سر می زدم، با دیوار بلندی از ناامیدی روبرو می شدم. تا اینکه دلالی پیدا شد و گفت اگر 4 میلیون تومان به من بپردازید، ترتیب ملاقات شما را با فرزندتان می دهم. در روز مبعث در حسینیه امام خمینی(ره) و در دیدار مسؤولین کشور با رهبری، این موضوع را با وزیر اطلاعات که در ملاقات حضور داشت، مطرح کردم تا در مورد آن فرد دلال تحقیق کنند. شماره های خود را نیر به وزیر اطلاعات دادم تا اگر نیاز به اطلاعات بیشتری داشت، بتواند با من تماس بگیرد. از وزیر اطلاعات خبری نشد تا آنکه دو روز بعد یعنی چهارشنبه بعد از ظهر، فردی به دفتر کار من زنگ زد و به من گفت، شما که از مسؤولین هستید و دارای پاسپورت سبز نیز می باشید، چرا سراغ پسرتان را نمی گیرید. گفتم من دو هفته است که به دنبال اویم و هیچ کس از وی خبری نمی دهد. او به من گفت به شما تسلیت عرض می کنم. من فکر کردم که می خواهد بلوف بزند و مرا بترساند، بعد دیدم که نشانی محلی را که باید به دنبال او بروم را می دهد. راه افتادم و به پزشکی قانونی رفتم. مشخص شد که فرزندم را وقتیکه گرفته اند مورد ضرب و شتم شدید قرار داده و او را مجروح کرده اند. جنازه اش را که دیدم متوجه شدم که دهانش را خرد کرده اند. فرزندم انسان صادقی بود. دروغ نمی گفت. مطمئنم هرچه از او سؤال کرده اند، درست پاسخ داده است. آنها احتمالاً نتوانسته اند، صداقت او را تحمل کنند و وی را به شدت، کتک زده و زیر شکنجه کشته اند. با عنایت مسؤولین، پرونده پزشکی او را مطالعه کردم، محل فوت او را لاک گرفته بودند. مشخص شد که بعد از مجروح شدن، به او نرسیده اند تا خون او عفونی شده و دچار تب شدید بالای 40 درجه گردیده و از شدت تب، دچار بیماری مننژیت شده است. او را ساعت سه و نیم بعد از ظهر چهارشنبه به عنوان فرد مجهول الهویه به بیمارستان شهدای تجریش منتقل و صبح روز پنج شنبه جسد او را به سردخانه تحویل می دهند. آنها، پس از یک هفته، ما را در جریان قتل فرزندم، قرار دادند. برای تحویل جسد، از ما تعهد گرفتند که شکایتی از کسی نداریم. ابتدا اجازه تشییع جنازه در جلوی منزل نمی دادند و بهانه می آوردند که خانه شما، نزدیک دانشگاه تهران و محل برگزاری نماز جمعه است و ممکن است مردم به آن بپیوندند و مشکلاتی ایجاد شود، من گفتم که وقت برگزاری نماز جمعه هنگام ظهر است و ما صبح او را تشییع خواهیم کرد و وقت زیادی نخواهد گرفت و با نماز جمعه تداخل ندارد. بالاخره با تعهد من و آقای ضرغامی رئیس سازمان صدا و سیما که افراد زیادی مطلع نخواهند شد و افرادی هم که خواهند آمد همه طرفداران نظام هستند، با این شرط که تشییع در جلوی منزل زیاد طول نکشد و بجز لا اله الا الله شعار دیگری داده نشود، اجازه دادند تا مراسم تشییع برگزار شود.

مادرش از لحظه اول اطلاع از مرگ فرزند، فقط می گفت: محسن من که رفت، به فکر محسن های مردم باشید.

آقای روح الامینی که به هنگام خاکسپاری فرزندش، چفیه بسیجی را همچنان بر گردن داشت، آنرا به من نشان داد و گفت: امروز این چفیه را بر گردن چه کسانی انداخته اند. کسانی که کار آنها دستگیری و احیاناً کشتن مردم شده است. آیا ما از جمهوری اسلامی این وضع را می-خواستیم؟ من رفیق شهید دقایقی هستم، هیچگاه لبخند او را از یاد نمی برم. او با لبخند خود، از اسرای بعثی عراقی و از فرماندهان جنایتکار آنها و نیز از فراریان از رژیم بعثی، مجاهدانی را ساخت که لشکر بدر را بوجود آوردند و باعث آزادی عراق از دست صدام حسین شدند. به یاد دارم که در سالهای اولیه پیروزی انقلاب وقتیکه احسان طبری تئوریسین حزب توده به زندان افتاد، پس از مدتی او اندیشه مارکسیسم را نقد کرد، زیرا با محبت با او رفتار شد. ولی اکنون بسیج را به جایی رسانده اند که جوان سالم حزب اللهی را دستگیر می کنند و جنازه او را تحویل خانواده اش می دهند. آنهم تعهد می گیرند که کفن و دفن به گونه ای باشد که اتفاقی نیفتد. آیا نظام آنقدر ضعیف شده است که از یک تشییع جنازه ساده می ترسد؟

دیشب آقای لنکرانی وزیر بهداشت برای تسلیت به منزل ما آمده بود، می گفت: به خاطر مبارزه با بیماری های عفونی و مننژیت در زندانها، ظرف این چند روز، بیش از دو هزار آمپول پنی سیلین بسیار قوی و آمپولهای ضد مننژیت به زندان های تهران فرستاده ایم. با گفتن این جمله، نگران وضعیت سلامت سایر زندانیان سیاسی شدم.

او می گفت: در نظر دارم یک گروه NGO تشکیل دهم تا بتواند از حقوق اولیه زندانیان، دفاع نماید. برای مثال وقتی کسی را می¬گیرند، حداقل به خانواده او اطلاع دهند که دستگیر شده ودر زندان است تا خانواده¬ها از نگرانی تا حدودی بیرون بیایند نه این که در بلاتکلیفی بسر ببرند. بتوانند برای زندانی خود وکیل بگیرند و از حقوق قانونی او دفاع نمایند. مطمئن باشند که در زندان سلامت بازداشت شدگان حفظ می¬شود و آنها در خطر جانی قرار ندارند.

با شنیدن این سخنان به یاد این آیه قرآن افتادم: و مـــن قتـــل مظـــلوماً فقـــد جعــلنا لولیــه سلــطاناً(اسراء - 33) .

البته ایشان از لطفهایی که به وی شده بود نیز مطالبی را بیان کرد. او می گفت بعد از اینکه متوجه شدند که من در دولت نهم رئیس انستیتو پاستور و مشاور وزیر بهداشت بوده و قبلاً نیز عضو شورای مرکزی جمعیت ایثارگران بوده ام، هم اجازه دادند که به همراه یکی از دوستان پزشک پرونده پزشکی فرزندم را ببینم و هم پول قبر را از من نگرفتند و اجازه دادند که فرزندم را در قطعه 222 که نزدیک به مزار شهدا واقع شده است دفن نمایم، تا مادرش که هر شب جمعه به زیارت شهدا به خصوص شهدای هفتم تیر می رفته است، بتواند با فاصله کمی بر سر قبر فرزندش حاضر شود. آنها یک قبر اضافه هم به ما مرحمت فرمودند و در یک قبر دوطبقه فرزندم را به خاک سپردیم. او به طنز برایم می گفت: یکی بخر 2 تا ببر.

در پایان مراسم، او با قدرت روحی بسیار بر سر قبر فرزندش خطاب به حاضرین سخنانی را ایراد کرد و با تسلط بسیار بر خود، در انتها گفت: إنـا لله و إنـا إلیه راجــعون.

حسین علائی
جمعه، دوم مردادماه سال 1388

گرداب را از کار بیاندازیم

سایت گرداب وابسته به سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، در حال انتشار عکسهای مردم به عنوان خرابکار و اغتشاشگر است. یکی از راههای آسان مبارزه با این اقدام سایت نامبرده، معرفی آن به عنوان سایت مخرب به مایکروسافت و گوگل می باشد. جزئیات این طرح را در زیر بخوانید:

به منظور معرفی سایت گرداب به Microsoft، به لینک زیر رفته و این سایت را ضد حریم شخصی و غیر قابل اعتماد معرفی کنید:

https://phishingfilter.microsoft.com/feedback.aspx?result=none&URL=http://gerdab.ir

قسمت "I think this is a phishing website" ، را تأیید کنید. در جعبه پایین آن، نوشته‌ای را که در شکل می‌بینید، تایپ کنید. ودر پایان submit نمایید.


به منظور معرفی سایت گرداب به Google، به لینک زیر رفته:

http://www.google.com/safebrowsing/report_badware/

در قسمت URL آدرس سایت گرداب را وارد نمایید: : http://gerdab.ir

در جعبه پایین آن نوشته‌ای را که در شکل می‌بینید تایپ نمایید. ودر پایان کلید Submit Report را کلیک کنید.


برای مؤثر بودن این کار، نیازمند آن است تا این گزارش، از سوی افرادی بسیار انجام پذیرد. از اینرو دوستان و آشنایانتان را نیز به انجام این کار ارزشمند، از راه ایمیل و ... رهمنمون سازید.